|
به گزارش آوای نشاط روزنامه همشهری نوشت : در نخستین ماههای حضور وینفرد شفر در فوتبال ایران، ظاهر او بیشتر از باطن تیمش برای هوادارها جلب توجه میکرد. مرد آلمانی با یک لباس خاص و البته شال گردنی کاملا تکراری، در کنار زمین حاضر میشد. او کمی بعد افشا کرد که همواره از لباسی که در روز اول مربیگری در یک باشگاه بر تن کرده، در همه دیدارهای دیگر آن تیم استفاده میکند.
این عادت قبل از استقلال نیز، در تیمهای دیگری برای شفر وجود داشته است. او هم درست مثل بسیاری از مربیان دیگر دنیای فوتبال، عادتهای خرافی خاص خودش را دارد. بین خرافات و سحر و جادو البته، مرز پررنگی وجود دارد.
استقلال با شفر، خیلی زود جان گرفت و به جام رسید اما آبیها در این فصل، با چالشهای بزرگی روبهرو شدهاند که پیراهن و شال گردن شفر نیز تأثیری در برطرفکردنشان نداشتهاند.
قبل از عوض کردن لباس و شال گردن، شفر باید روحیه تیمش را عوض کند. طرفداران باشگاه، به هر قیمتی موفقیت میخواهند. حتی اگر این موفقیت به کمک تلقینها و عادتهای خرافی بهدست بیاید.
پسرِ داربیباز
برانکو ایوانکوویچ در سالهای هدایت پرسپولیس، بهندرت علاقهای به خرافات نشان داده اما حتی او نیز در مقطعی باور داشته که بارانی بلند قهوهای برایش شانس میآورد. پروفسور شاید همین حالا نیز منتظر فرارسیدن زمستان باشد تا دوباره از این بارانی استفاده کند! او در همه داربیها نیز پسرش را به تهران دعوت میکند. این دعوت، صرفا بهدلیل علاقه پسر او به تماشای داربیهای پدر نیست. شنیده میشود ایوانکوویچ اعتقاد دارد که حضور پسرش در تهران در زمان برگزاری داربی، برای او خوششانسی به همراه خواهد داشت.
گرمکن آقا مجید
سرمربی این روزهای پیکان، برای مدتها یک گرمکن سرمهای سهخط در کنار زمین بر تن داشت. مهم نبود که خورشید در آسمان باشد یا هوا کاملا بارانی شود، جلالی ظاهرش را به هیچ قیمتی تغییر نمیداد. از یک جایی به بعد، رسانهها به این موضوع علاقهمند شدند و «آقا مجید» نیز واکنش تندی به آنها نشان داد و اعلام کرد که تنها بهخاطر علاقهاش به این لباس، مدام از آن استفاده میکند. پس از بالا گرفتن حساسیتها، جلالی بالاخره ظاهرش را در کنار زمین تغییر داد.
کتی که آتش گرفت
فیروز کریمی هیچوقت یک مربی «معمولی» نبوده و بهویژه در کنفرانسهای خبری، همواره خبرنگارها را سرگرم کرده است. کریمی سالها قبل بعد از شکست در یک مسابقه،تأکید کرد که کت و شلواری که بر تن دارد،برایش بدشانسی میآورد و خیلی زود این لباسها را خواهد سوزاند! او یکبار نیز کاپیتان تیماش را از حضور در مراسم ابتدای مسابقه کاپیتانها با داور منع کرد و بازیکن دیگری را به جای او فرستاد. چرا که معتقد بود این کاپیتان نمیتواند بازی شیر یا خط را ببرد!
2 مربی، 2 سبیل
تغییر ناگهانی ظاهر امیر قلعهنویی در آستانه یکی از داربیهای پایتخت،سروصدای زیادی بهپا کرد. گفته میشد که قرار است سبیل برای امیر شانس بیاورد و به او در مسیر رسیدن به پیروزی کمک کند. امیر قلعهنویی بعدها دیگر هرگز با این ظاهر دیده نشد و شایعات مربوط به این داستان را تکذیب کرد. این تغییرظاهری ناگهانی، برای مربیان دیگری نیز در فوتبال ایران رخ داد. یکی از سرمربیان تیمهای پایتخت که برای سالها با سبیل دیده شده بود، با توصیهای از اطرافش برای نتیجهگرفتن با این سبیل خداحافظی کرد و ظاهر تازهای از خودش به نمایش گذاشت.
خرافات به سبک پرتغالی
شاید کارلوس کیروش یکی از بزرگترین مربیان تاریخ فوتبال ایران باشد اما خرافات حتی دامن او را نیز گرفته است. قبل از صعود به جامجهانی 2014، یک پرچم کوچک همواره همراه این مربی بود؛ پرچمی که ظاهرا وظیفه داشت برای تیم ملی ایران خوششانسی بیاورد. کیروش همچنین عقیده داشت که رنگ شانساش، رنگ قرمز است و به همینخاطر تیم ملی را وادار کرد که در دیدار خانگی با کرهجنوبی، به جای لباس اصلی از لباس دومش استفاده کند.
شمارههای شوم
آرش برهانی در زمان پیوستن به استقلال، پیراهن شماره 17را بر تن کرد و شروع بسیار ضعیفی در این تیم داشت. او موقعیتهای گلزنی را پشت سر هم از دست میداد تا خاطره احمد مومنزاده و پیراهن شماره 17 این بازیکن را زنده کند. آرش به توصیه دوستانش این شماره را در میانه فصل تغییر داد و با شماره عجیب 6، در فینال جام حذفی برای استقلال گلزنی کرد. در پرسپولیس و استقلال،این باور عمومی وجود دارد که پوشیدن پیراهن شماره 7،بدیمن خواهد بود.
بختیار رحمانی و حسن بیتسعید، آخرین هفتهای آبیها هستند که با ناکامی مطلق این تیم را ترک کردند. در پرسپولیس نیز میثم سلیمانی به محض دریافت این شماره، ناچار شد برای همیشه با فوتبال وداع کند، حمید علیعسگر بعد از هفت پوشیدن تنزل کرد و حسین بادامکی نیز با این شماره دیگر آن بازیکن سابق نشد.
استاد خرافات
وحید شمسایی در دوران حضور در فوتسال ایتالیا، کاملا خرافاتی شده بود. او به گفته خودش، در آن دوره زمانی برای خوششانسی بیشتر به جای استفاده از سیستم شوتینگ، زبالهها را با ماشین از خانه خارج میکرد و همچنین تنها از اتوبانهایی خاص به محل تمرین تیمش میرفت. چرا که باور کرده بود عبور از بعضی از خیابانها برایش بدشانسی خواهد آورد.
مشکی رنگ برد است؟
سیروس پورموسوی حتی بیشتر از رضا صادقی شیفته رنگ مشکی است و همواره با همان ظاهر همیشگی در کنار زمین حاضر میشود. این علاقه عجیب،برای مدتی سوژه برنامه تلویزیونی نود نیز شد و این موضوع،واکنش تند پورموسوی را نیز در پی داشت. اکبر میثاقیان نیز چنین عادتی دارد. او هم مثل پورموسوی به این نتیجه رسیده که پوشیدن پیراهن مشکی، برای نتیجهگرفتن در زمین مفید خواهد بود.
با من دست بده!
وحید طالبلو، پنالتیگیر درجه یکی بوده و البته عادتهای خاص خودش را نیز در زمان نواخته شدن ضربات پنالتی داشت. او قبل از هر ضربه، با بازیکن حریف دست میداد و توپ را لمس میکرد. این کار آنقدر تکرار شد که همه از آن بهعنوان رمز موفقیت وحید در پنالتیها یاد کردند و از یک جایی به بعد، دیگر پنالتیزنها حاضر بهدست دادن با او نمیشدند!
لطفا تجلیل نکنید
چندین سال قبل، باور خرافی عجیبی در فوتبال ایران شکل گرفته بود. باشگاه سپاهان قبل از هر بازی خانگی با برگزاری مراسمی در کنار زمین، از سرمربی حریف قدردانی میکرد. بردهای متوالی باشگاه اصفهانی پس از این قدردانیها، شائبهبرانگیز شد و این تصور را بهوجود آورد که مربیانی که مورد قدردانی قرار میگیرند «طلسم» میشوند. به همینخاطر بود که دیگر مربیان حاضر نبودند در چنین مراسمی حاضر باشند!
کفشهای مهدی
مهدی هاشمینسب سالها بعد از آخرین داربی، تأکید کرد که میتوانسته خودش دقیقه گل زدن در این مسابقه را تعیین کند! او البته کفشهای شانس خاص خودش را نیز داشت که آن را در اختیار ادموند بزیک قرار داد و با همین کفشها بود که طلسم گلزنی بزیک در داربیها شکسته شد. گفته میشود بزیک دیگر حاضر نشد این کفشها را به هاشمی نسب پس بدهد.
انتهای پیام/