|
یه گزارش آوای نشاط، با افزایش تنشهای موجود بین ایران و امریکا که به دنبال حذف معافیت کشورهای مجاز به خرید نفت ایران در تاریخ ۱۲ اردیبهشت سال جاری (۲۰۱۹) توسط امریکا صورت گرفت، روند صعودی قیمت های نفت پس از رسیدن به سطح ۷۴ دلار در بشکه نه تنها متوقف گردید بلکه سیرنزولی در پیش گرفت.
وزیر نفت عربستان آقای الفالح به عنوان اسپانسر نفتی و تضمین کننده خلاء احتمالی عرضه نفت ایران، درآخرین اظهاراتش، علیرغم تاکید بر فقدان هرگونه کسری نفت در بازار (اشاره به حذف نفت ایران)، خواستار تداوم سیاست اتخاذ کاهش تولید برای متوازن نمودن بازار نفت در ادامه سال جاری شد. معذالک قیمتهای نفت همچنان در محدوده ۷۰ دلار در بشکه قرار گرفته است. این سطح قیمت ها در پی افزایش نسبی تولید نفت شیل امریکا و افزایش سطح ذخیره سازیهای آن در تقابل با تنشهای ایجاد شده در لیبی، نیجریه و ونزوئلا که میتواند به کاهش بیشتر عرضه نفت آنها منجر شود، برای تحلیل گران نفتی پارادکسیکال شده است. خصوصاً پس از لشکرکشی نظامی امریکا به منطقه خلیج فارس و تنگتر نمودن حلقه محاصره اقتصادی- سیاسی ایران این پارادوکس برجسته تر نیز گردیده است. اگر سیاست حرکت معکوس هستهای اخیر ایران (خودداری از صادرات مازاد تولید آب سنگین و مازاد تولید اورانیم غنی شده) را که به مثابه اقدام متقابل در قبال عدم اجرای برجام صورت گرفته به معادله فوق بیافزاییم، ابعاد این پارادوکس به طور کاملاً واضحی مشخص می گردد.
حال از منظر دیگری به این موضوع نگاه کنیم. پس از اعلام تحریم نفتی ایران در آستانه انتخابات میان دوره ای کنگره نمایندگان آمریکا در نوامبر سال گذشته، قیمتها به ۸۶ دلار در بشکه صعود نمود. در پی آن امریکا به منظور جلوگیری از تداوم رشد بیشتر قیمتها، مجبور به اعطای معافیت اجباری به ۸ کشور واردکننده نفت از ایران شد. اما در حال حاضر، علیرغم ملغی نمودن تمام آن معافیت ها توسط امریکا، قیمت ها نه تنها از صعود به بیش از ۷۴ دلار در بشکه باز ماند بلکه به سطح ۷۰ دلار در بشکه برای شاخص نفت خام برنت نیز کاهش یافت.
تعادل بازار نفت در شرایط عادی و بحرانی
یکی از عوامل کلیدی که همانند بارومتر در بازار نفت عمل میکند و شدت و حدت بحرانهای نفتی که عموماً در مرکز غرب آسیا (خاورمیانه) رخ میدهند را نشان میدهد، سطح شاخص جهانی قیمتهای نفت است.
تعادل بازار فیزیکال نفت که عموماً توسط تحلیلگران خارجی در رسانههایی همچون بلومبرگ، رویترز و غیره مشاهده میشود، همگی از عدم امکان افزایش قیمت های نفت در صورت متوازن نمودن عرضه و تقاضا در بازار توسط سایر تولید کنندگان حکایت دارد. از نظر این تحلیلگران تهدیدات نظامی آمریکا در صورت وجود توازن در عرضه و تقاضا هیچ تاثیری در سطح قیمتها نخواهد داشت.
شایان ذکر است که این تعادل در شرایط بحرانی بازار نفت، دیگر کارائی لازم را نداشته و بکل دگرگون میشود بطوریکه اگر بازار نفت بحرانی شود مازاد تولید کشورهایی همانند عربستان، امارات به طور مطلق توان پاسخگویی به عطش تقاضای ایجاد شده ناشی از بحران (جدای از فقدان احتمالی نفت ایران) در بازار را نخواهند داشت.
بعنوان نمونه تاریخی می توان به افزایش سطح قیمتها به بیش از ۱۱۰ دلار در بشکه در اواسط سال ۱۳۹۳ (سال ۲۰۱۴ میلادی) در دوره قبل از انجام توافق نهایی برجام اشاره داشت. این سطح قیمتها علیرغم گزارش رسمی اوپک مبنی بر وجود روزانه ۶۰۰ هزار بشکه نفت مازاد در بازار و ادعای عربستان مبنی بر عرضه ۲ میلیون بشکه نفت مازاد در روز در دوره مذکور، حاصل شده بود.
بنابرآنچه ذکر شد و با عنایت به سطح قیمتهای فعلی نفت، اکنون به راحتی میتوان نتیجه گرفت که از منظر ژئوپلیتیک نفت، درحال حاضر، بازار نفت اصلاً بحرانی نشده است و به همین دلیل قیمتها در محدوده ۷۰ دلار در بشکه آرام گرفته است.
* وضعیت اقتصادی آمریکا
از مولفه های اصلی قدرت آمریکا که هرگونه اقدامات برون مرزی نظامی برای این کشور را میسر مینماید، وضعیت اقتصادی آن است. آمریکا از منظر اقتصادی نیز از وضعیت مطلوبی برخوردار نیست. البته رشد خوب اقتصادی و کاهش شدید بیکاری در دوره آقای ترامپ حکایت از اتخاذ سیاست های مناسب اقتصادی و خصوصاً حمایتی برای خروج اقتصاد امریکا از رکود دهه گذشته دارد. اما با عنایت به افزایش بی سابقه بدهی های آمریکا در همین دوره، که به سطح بیش از ۲۲ تریلیون دلار رسیده، قوام اقتصادی آن با تردید مواجه شده است. بطوری که برخی از اقتصادانان از امکان بازگشت مجدد اقتصاد آمریکا به رکود صحبت میکنند.
به عبارت دیگر وضعیت اقتصادی امریکا در حال حاضر شبیه ماشینی است که با یک سرعت خوب در حال بالا آمدن از یک شیب تند است. بدیهی است که هر حرکتی که به افزایش هزینههای نظامی یا قیمتی (نفتی) دولت امریکا منجر شود، تحت این شرایط همچون یک ضربه مهلک عمل خواهد نمود و تمام دستاوردهای اقتصادی و به تبع آن سیاسی آقای ترامپ را بر باد خواهد داد.
اهداف محاصره اقتصادی ایران
از بحث فوق در خصوص تفاوت در تعادل بازار نفت و (تثبیت قیمت ها) در شرایط عادی و بحرانی میتوان نتیجه گرفت که عدم صعود قیمت ها و تثبیت آن در حول و حوش ۷۰ دلار در بشکه در شرایط آرایش جنگی از توان عربستان و امارات و غیره کاملاً خارج است. گرچه هیچکدام از این کشورها هنوز نه تنها اقدامی جهت جبران کمبود احتمالی نفت ایران نکردهاند بلکه طبق اعلام رسمی مقید به اجرای سیاست کاهش اوپک در سال جاری میلادی نیز میباشند.
اکنون سوال این است که تثبیت قیمت ها در محدوده ۷۰ دلار در بشکه با چه تضمینی حاصل شده است؟ و یا اگر این لشکرکشی و رجز خوانی آمریکا بازار نفت را در حالت بحرانی قرار نداده است پس چه کارکردی به جز یک نمایش سیاسی دارد؟ پاسخ آن است که آمریکا قصد دارد تا یک تهدید با ارزش صفر استراتژیک را به بهای سنگینی به ملت ایران بفروشد.
پر بیراه نخواهد بود اگر بیان شود که آرایش جنگی امریکا بعلاوه تحریمهای فلج کننده و همسوئی آن با اقتصاد به هم ریخته داخلی، با تحمیل بهای بسیار سنگین، فقط یک کارکرد سیاسی-انتخاباتی برد- برد برای طرف های ذینفع احتمالی در آستانه انتخابات دو کشور میتواند داشته باشد. بستری که حفظ قیمت ها در سطح ۷۰ دلار در بشکه را تضمین می نماید.
خوشبختانه با عنایت به سطح هشیاری، واکنش متناسب و کنترل شده جمهوری اسلامی ایران و ارتقای مجدد قیمتهای جهانی نفت تا محدوده ۷۴ دلار در بشکه در روزهای اخیر، این پیام به غرب مخابره گردید که ایران ونزوئلا، کره شمالی، عراق و یا سوریه نیست و کارت های زیادی برای بازی دارد. بطوریکه اولین پس لرزه های آن با مطرح شدن احتمال تعویض مشاور امنیت ملی امریکا – جان بولتون و عقب نشینی این کشور از موضع تهاجمی، مشخص می کند که پیام مذکور بطور کامل دریافت گردیده است. پیامی که بلافاصله قیمت ها را به زیر ۷۰ دلار در بشکه سوق داد.