|
به گزارش آوای نشاط، از وقتی که پای چشمبادامیهای کرهای با سریالهایشان به جدول پخش تلویزیون باز شد حالا بیشتر از 15-16 سال میگذرد. سریالهایی که محبوبیت آنها با «یانگوم» و «جومونگ» به اوج خود رسید و بعد از آن ساعات زیادی از پخش تلویزیون را اشغال کرد تا تعدادشان حتی از سریالهای ایرانی هم بیشتر شود. رفتار محبت آمیزی که تلویزیون با سریالهای کرهای داشت کاملا بیسابقه بود. پیش از این هیچ کشور دیگری نتوانسته بود اینطور محصولات تولیدیاش را در فیلم و سریال در تلویزیون ایران ببیند. اما این فقط کشور ما نیست که درگیر محصولات کرهای شده است. موج سریالها ومحصولات کرهای حالا چندسالیست که نه تنها در کشور ما بلکه در دنیا شناخته شده است. موجی که این روزها 20 سالگیاش را جشن میگیرد. موجی که حالا مثل یک ویروس ویدئوکلیپهایش، موسیقیهای پرسروصدایش و رقص و آوازهایش بین نوجوانهای ایرانی دست به دست میچرخد. روز به روز به تعداد کانالهای هواداریاش اضافه میشود و هواداران کم سن و سالهایش برای پربازدید شدن ویدئوهایش در یوتیوپ سرودست میشکنند و در کلوپهای هواداری برای سلبریتیهای چشمبادامیمحبوبشان جیغ و هورا میکشند. کشوری که تا دو دهه پیش تصویرش برای مردم جهان تصویر یک کشور سنتی و بسته و جنگ زده بود به یکباره آنقدر گروههای موسیقی و فیلمسازیاش محبوب شدند که دل نوجوانها زیادی را قاپ زدند و خانوادههایشان را از این دلدادگی حیرتزدهکردهاند.
اما این موج کرهای از کجا شروع شد و چطور کشور کره جنوبی توانست به یکباره چنین موجی را در سطح جهان ایجاد کند و چرا این موج تا این اندازه نوجوانان ما و سایر جهان را تحتتاثیر خود قرار میدهد؟ به همین بهانه سراغ «علیاکبر جنابزاده» نویسنده، پژوهشگر و سردبیر سایت «پشت صحنه» رفتیم تا جواب سوالهایمان را بگیریم.
موج علاقه به کره جنوبی و محصولات فرهنگیاش چندسالی است که بین نوجوانان و جوانان باب شدهاست. چیزی که نمونهاش پیش از این وجود نداشت. این موج از چه زمانی شکل گرفته و سر منشاء آن از کجاست؟
از نظر تاریخی تاکید کره بر فرهنگ به 1950 و شخصیتی به نام «کیمجو» بازمیگردد؛ شخصیتی که رهبر جنبش استقلال کره و رئیس دولتِ در تبعید این کشور است و در کتاب خود مینویسد: «من میخواهم ملتم زیباترین ملت باشد؛ منظورم از زیباترین، قدرتمندترین نیست، زیرا حس کردهام که مورد حمله قرار گرفتن چه دردی دارد... آن چیزی که در نهایت میخواهم، قدرت لایزال فرهنگ ناب است.» تاکیدی در این جملات است نقطه شروعی برای فرهنگ آنهاست، اما این موج کرهای به شکل امروزی که «هالییو» نامیده میشود و ماهیتی اقتصادی-فرهنگی دارد، دقیقاً از سال ۱۹۹۹ با آثاری چون فیلم «شیری» شروع شد که در آن سال حدود 11.5 میلیون دلار فروش میکند؛ یعنی از فیلم تایتانیک بیشتر! اگرچه در سطح جهانی به اندازه تایتانیک برد نکرد، اما نظر مسوولان این کشور را به استعدادهای یک «فرهنگ پیشتاز» جلب کرد.کرهایها سال بعد فیلم «پاییز در قلب من» را داشتند که یک درام بسیار شاخص بود و توانست راه فیلم قبل را ادامه دهد و تصویر مخدوشی را که سالها در ذهن جهانیان نسبت به کشور کره شکل گرفته بود، متحول کند. فرهنگ کره سپس در سال ۲۰۰۴ با فیلم دیگری به نام «عشق زمستانی» در شرق آسیا مورد توجه بیشتری قرار گرفت که همه اینها شروع کننده موجکرهای بود؛ موجی که بزرگترین اتفاق فرهنگی آسیا در ۲۰ سال گذشته است. جالب است بدانید که هالییو در سال ۲۰۰۴ بالغ بر ۲/۰ تولید ناخالص ملی کره را از آن خود کرد. این آمار در سال ۲۰۱۴ به ۱۱ میلیارد دلار رسید. برای بهوجود آمدن این انقلاب فرهنگی یکسری المانها و فاکتورها تاثیر داشت.
چه عواملی باعث شکلگیری خود این موج در کرهجنوبی شد و به طورکلی این موج چه المانهایی داشت؟
یک عامل لغو ممنوعیت سفر کرهایها به خارج از کشور بود. یعنی وقتی کرهایها توانستند به نقاط مختلف دنیا سفر کنند، درس بخوانند، نگاهشان به هنر تغییر کرد. میتوان گفت از اوایل ۱۹۹۰یک نسل جدید وارد شد که بعدها در اواخر این دهه همین هالییو را به وجود آوردند. همچنین، پیش از این کرهایها قوانین سفت و سختی برای سانسور داشتند که در ادامه همین لغو ممنوعیت سفر به خارج از کره این قوانین هم لغو شد. این ماجرا ریشههای اقتصادی قدرتمندی دارد. همانطور که پیش از این ذکر شد، موج کرهای ماهیتی دوگانه (اقتصادی – فرهنگی) داشت. در کره یک ابرساختار اقتصادی به نام «چایبول» وجود دارد. چایبولها ابرشرکتهایی با ساختار خوشهای هستند که خرد و کلان اقتصاد کره را میدانداری میکنند. در دهه 1990 یک بحران اقتصادی شدید در تمام قاره آسیا اتفاق افتاد که کشور کره را نیز درگیر خود کرد. کره بدهیهای زیادی داشت و وحشتهای بانکی زیادی رخ داد؛ در حدی که کره مجبور شد مبلغ هنگفتی از صندوق بینالمللی پول استقراض کند. این بحران تصویر، مخدوشی از کره ایجاد کرد که هم خود کرهایها و هم سرمایهگذاران خارجی را میترساند، تا اینکه رئیسجمهور وقت کره کتابی به نام «کره در مسیر تجارت» نوشت که هدف این کتاب جلب نظر سرمایهگذاران خارجی بود. بخشی از این کتاب، «اصلاح تصویر کشور کره در ذهن مردم جهان» را سوژه قرار میداد تا فضای کره حتی از نظر بصری در ذهن سرمایهگذاران، مطلوب جلوه کند. کره جنوبی بعد از این بحران خرده شرکتهایی را تأسیس کرد که از حمایتهای دولتی برخوردار بودند تا مسائل اقتصادی بین آنها تقسیم شود تا اگر یک شرکت یا چایبول شکست خورد، اقتصاد از بین نرود. یکی از واکنشهای این چایبولها به سیاست جدید دولت، حمایت از فرهنگ بود تا هم برند خود را توسعه دهند و هم گوی رقابت را از حریفان تازهتأسیس بربایند. شرکتهای بزرگ و بعد شرکتهای اقتصادی کوچکتر برای آنکه سهم خودشان را در دولت حفظ کنند، از فرهنگ و توسعه آن حمایتهای جدی کردند. این کار هم اهداف اقتصادی داشت و هم استراتژی سیاسی این ابرشرکتها بود، اما اثر جانبی این اتفاق برجسته شدن فرهنگ کرهای بود و این نقطهای برای تولد هالییو محسوب میشد.
پس میتوان تایید کرد که این موج فرهنگی روی صنعت و تکنولوژی کره جنوبی تاثیر مستقیم و به سزایی داشت؟
بله؛ یکی از اتفاقاتی که همزمان رخ میدهد تأکید شرکتهای تجاری روی برندسازی است که از دل آن، برندهایی مثل الجی و سامسونگ قد میکشد و رشد چشمگیری پیدا میکنند. تجربه نشان داده بود که اگر برندسازی از رهگذر فعالیت فرهنگی اتفاق بیفتد، ماندگارتر است. در نتیجه یک اشتیاق مضاعف برای افزایش کیفیت محصولات تولیدی پیدا شد و این محصولات وقتی در بستر فرهنگی قرار میگرفت، هم فرهنگ را رواج میداد هم ابزاری برای تبلیغ آن برندها بود. عامل دیگر برای تولد و رشد هالییو بودجه هنگفتی بود که دولت صرف زیرساختهای تکنولوژی و مخصوصاً اینترنت کرد تا این موج بتواند صادر شود. همه این اتفاقات همگی در عرض یک دهه رخ داد و سبب خیزش موج کرهای شد.
از یک جایی به بعد این موج فرهنگی با قدرت به کشورهای شرق آسیا و بعد به همه جای دنیا از جمله کشور ما صادر میشود؟ چطور این اتفاق میافتد و نقش دولت کره در صادرات این موج فرهنگی چیست؟
برای پاسخ به این سوال باید به المانهایی اشاره کنیم که منجر به صادرات این موج شد. موج فرهنگی و اقتصادی کره دست در دست هم جلو رفتند. علاقه به محصولات فرهنگی کرهای باعث علاقه به محصولات تکنولوژی کرهای شد و حتی برعکس. هرچه کیفیت محصولات بالاتر میرفت و برندها بیشتر شناختهتر میشد، تولیدات کرهای رنگ و لعاب بهتری پیدا میکرد و محبوب تر میشد.
دولت در این ماجرا نقش بسیار پررنگی داشت. دولت کره نقاط تماس فرهنگی را مستقیماً مدیریت میکرد. نقاط تماس یعنی مخاطب چطور، با چه ابزاری و به چه شکل با فرهنگ کره ارتباطات برقرار میکنند؟ دولت کره از معدود دولتهای دنیاست که وزارت فرهنگ دارد. البته ما هم داریم ولی از آن استفاده نمیکنیم.
این وزارتخانه ادارههایی دارد؛ مثلاً یکی از ادارهها تحت عنوان «دفتر محتوای فرهنگی» که تلفیقی از سه اداره است، روی موسیقی کرهای، مد و لباس، کتابهای کمیک و انیمیشن تمرکز دارند و تولید محتوا میکنند که بودجه هنگفتی از جانب دولت به آنها تزریق میشود؛ طبق آخرین آمار، حدود سالانه 500 میلیون دلار! صنعت سرگرمی کره در درک نشانههایی که از جانب مخاطب برمیآید، بسیار فعال بوده است. سازمان گردشگری کره از علاقه گستردهای که نسبتبه تولیدات فرهنگی این کشور ایجاد شده، بهترین استفاده را کرده است و پکیجهای گردشگری متنوع و جذابی را به گردشگران پیشنهاد میدهد، مثل تورهایی برای بازدید از لوکیشنهای تولید همین فیلمها سریالهای معروفشان که در پروژه «پارک فرهنگ کره» تعریف شدهاند. طی 20 سال اخیر میزان تورهای گردشگری به مقصد کره بسیار زیاد شده است و همین استراتژی جدید که رابطه تنگاتنگی با محصولات فرهنگی کره دارد، تصویر ذهنی مخاطب را از کرهای که پیش از این یک جامعه سنتی عقب مانده و درگیر جنگ بود، به یک کشور زیبا و توسعهیافته تغییر داده است.
وزارت امور خارجه در این کشور مسوول رایزنیهای فرهنگی و برگزاری کنسرتهای کیپاپ کرهای است. یعنی، یک دفتر مخصوص در این وازرتخانه تأسیس شده است که هماهنگیهای لازم را انجام میدهد. حتی لباس و محل حضور سلبریتیها و نوع حرف زدن و محتوایشان را هماهنگ میکنند.
یعنی یک دولت تا این اندازه برای توسعه فرهنگی کشورش تلاش میکند و در ماجرا دست دارد؟
در سال 2013 خانم «پارک گون هه» بعد از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری این کشور یک سخنرانی مشهور داشت و در آن گفت: «من مردمم را از طریق فرهنگ خوشحالتر میکنم؛ چون فرهنگ ما میتواند شادی را به اشتراک بگذارد.» سال ۱۹۹۴ زمانیکه سهم هالیوود از بازار فیلم کره به ۸۰ درصد رسیده بود، به رئیسجمهور وقت کره «کیم یانگ سام» گزارش میدهند که فروش فیلم «پارک ژوراسیک» از شرکت خودروسازی هیوندا که افتخار ملی کره به شمار میرود، بیشتر بوده است. این هم سبب خشم او شد و هم باعث شرمندگی که چطور یک برند سابقهدار کرهای باید کمتر از یک فیلم آمریکایی فروش داشته باشد. این یکی از برهههای مهم دیگر در تاریخ معاصر فرهنگ کره بود که در آن دولت بهطور ویژه روی مقوله فرهنگ متمرکز شد. دفاتر رایزنی فرهنگی کره در اکثر کشورهای آسیایی و حتی آمریکا حضور دارند و فعالیت میکنند.
شاید جالب باشد درباره بازاریابی کرهایها این نکته را بدانید که کرهایها فیلمهایشان را با زیرنویس زبان کشوری که با آن قرارداد همکاری میبندند، تنظیم میکنند. خودشان میدانند که زبانشان سخت است و ممکن است معنا درست منتقل نشود و چیزی اشتباه برداشت شود. این نوعی خدمات پس از فروش است که دقیقاً جزو سیاستهای فرهنگی آنهاست.
این موج از چه زمانی وارد کشور ما شد و چرا اینقدر به سرعت به محبوبیت رسید؟
بیش از 10 سال پیش بود که تلویزیون اقدام به پخش سریالهای کرهای زیادی کرد که با اقبال مردم مواجه شد و موج علاقه ایرانیها به سریالهای کرهای را کلید زد، اما در سال 2012 یک هیئت نمایندگی از صداوسیمای ایران برای بازدید به کره رفت و از لوکیشنهای فیلمهای کرهای مثل یانگوم بازدید کرد. قراردادهایی امضا کردند و این همکاریها به اوج خود رسید تا جایی که گاهی حتی تعداد این سریالها از سریالهای ایرانی در جدول پخش جلو میزد. خبرگزاری «رویترز» در گزارشی اعلام کرده بود که برخی سریالهای کرهای در بیشتر مخاطب دارند تا خودِ کره! مثلاً طبق آمارها، سریال «جومونگ» در ایران ۸۰ درصد مخاطب داشت، در حالیکه در کره جنوبی ۴۰ درصد از مخاطبان را بهخود جلب کرد و شخصیت اصلی فیلم یعنی «سونگ ایل گوک»، بیش از آنکه در کره محبوبیت داشته باشد، در ایران بهعنوان یک سوپراستار شناخته شد.
بر اساس تحقیقاتی که انجام شده، قرابت فرهنگی ایران و کره جنوبی بسیار زیاد است. اثرپذیری مخاطبان ایرانی از آثار فرهنگی کره تا جایی پیش رفت که محققانی از هر دو کشور مشغول تحقیق پیرامون پیشینه فرهنگی ایران و کره شدند و مدعی وجود یک نقطه ارتباط تاریخی میان امپراطوری سوم کره «سیلا» با امپراطوری پارس شدند. نتیجه تحقیقاتشان نشان میداد که ممکن است فرهنگ این دو کشور حدود ۱۲۰۰ سال پیش، مشابه بوده باشد. عامل دیگر در این میان، شباهت برخی آموزههای کنفوسیوسی با فرهنگ اسلامی بود؛ مانند بحث احترام به طرف مقابل. المانهای فرهنگی دیگری که در آثار وارداتی از کره حضور پررنگی دارند و نظر مخاطب ایرانی را بهخود جلب میکنند، عبارتند از: شخصیت مرد در خانواده، رنگارنگی لباسها، مدل آرایشها و بسیاری از المانهای مشترک فرهنگی که سبب محبوبیت هرچه بیشتر این موج در ایران شده است. نقش تلویزیون نیز در این زمینه بسیار پررنگ است. سریال جومونگ در زمان خود نزدیک به 100 دوبلور داشت. کدام سریال اینگونه بودهاست؟
جدای از دنیای فیلمهای کرهای، موسیقیها و ویدئوکلیپهای کرهای میان نسل جدید ما به محبوبیت چشمگیری رسیده است. آنقدر که تعداد کانالهای هوادارای فارسی برای این گروهها بسیار زیاد شده و هواداران نوجوان ایرانی زیادی پیدا کردهاند. این موضوع در رسانههای داخلی به طور رسمی دربارهاش حرف زده نشد اما در شبکههای فارسی زبان خارجی درباره این ماجرا حرف زده شده و حتی گزارشگر در یکی از برنامههای این گروههای موسیقی حاضر شده و درباره این محبوبیت با اعضای این گروه حرف میزند و سلام ایرانیها را میرساند. چرا این موسیقی که مفهومش را نمیفهمیم به این محبوبیت بین نوجوانان ما رسیده است؟
کرهایها در حوزه موسیقی در همان ابتدا از پلتفرمهای اجتماعی استفاده کردند که این پلتفرمها سختترین قوانین سانسور در دنیا را دور زد. به طور مثال مگر ما میتوانیم در ایران کیپاپ یا پاپ کرهای پخش کنیم؟ حتی در آمریکا بسیاری از ایستگاههای رادیویی موظف هستند که موسیقی به زبان خارجی مثل زبان کرهای پخش نکنند. برخی نیز هیچ علاقهای به پخش موسیقیهایی ندارند که کسی شعر و محتوای آنها را نمیفهمد. این نوعی سانسور است. ما به خاطر مسائل شرعی و اخلاقی پخش نمیکنیم، آنها به خاطر طبع مخاطب و یک کشور دیگر به خاطر مسائل دیگر پخش نمیکنند. اما کجا به راحتی این موسیقیها را پخش میکند؟ یوتیوب! یکی از آهنگهای همین کیپاپ به نام «Gangnam Style» تنها آهنگی بود که در یوتیوپ به مرز یک میلیارد مشاهده رسید. کره جنوبی برای انتشار آثار فرهنگی خود به روشهای سنتی بسنده نکرد؛ که حتما CD باشد، حتماً کپیرایت باشد. اکنون چندین و چند گروه موسیقی کرهای وجود دارند که فقط در یوتیوب فعالیت میکنند و بیرون از یوتیوب حضور ندارند. کره کاری کرده است که همه محصولات فرهنگیاش در هر قالبی در اختیار شماست. خودش را محدود نکرده است. لازم نیست حتما به یک تلویزیون کرهای دسترسی داشته باشید. یا ماهواره داشته باشید تا بتوانید ببینید. کره جنوبی کاری کرده است که هر سمتی رو کردید، اثری از محصولاتش را ببینید.
چرا بزرگسالان تحتتاثیر این گروههای موسیقی قرار نمیگیرند؟
بین بزرگسالان بهطور کلی چه کسی پای ویدئوکلیپ مینشیند؟ جز اینکه کسی علاقه ویژهای داشته باشد یا کارش این باشد. غیر از این اصلاً دغدغهاش وجود ندارد، اما نوجوان درگیر میشود. بزرگسالان بیشتر پای سریالهای کرهای مینشینند.
اصلا چرا کره؟ وقتی این همه کمپانی بزرگ آمریکایی و اروپایی با شبکههای قدرتمند فیلمسازی و تولید محصول میکنند؟چرا نوجوان ما باید جذب کرهایها شود؟
بخش عمدهای از اینکه شما تا چه میزان با یک اثر هنری ارتباط بگیرید، بر میگردد به اینکه با قصه، کاراکتر یا کارگردان چقدر ارتباط برقرار کنید، حس همذاتپنداری داشته باشید و بتوانید خودتان را در آن قصه بگنجانید. چون هر اثر هنری شما را به عالم تخیل میبرد. همیشه اینطور بوده است. اصلاً یکی از کارکردهای اصلی هنر، فرار از وضعیت موجود است. شما سریال «بازی تاج و تخت» را بگذارید یک طرف، سریالی مثل یانگوم را هم طرف دیگر؟ با کدامشان بهتر ارتباط برقرار میکنید؟ درباره جذابیت حرف نمیزنیم. درباره حس همذات پنداری صحبت میکنیم. آیا با دختر اژدها سواری که هر نوع هنجار اجتماعی را حتی برای افراد غیرمقید زیرپا میگذارد بیشتر همذاتپندای میکنید یا با یک دختر کاملاً شرقی که آشپزی میکند، پزشکی میداند، به او ظلم میشود، تبعید میشود، بیرون انداخته میشود، دوباره با مشقت راه خود را به قصر باز میکند و یک رابطه احساسی و عاشقانه به راه میاندازد؟ قطعاً حس همذات پنداری شما با این دختر بیشتر است و یک نوجوان حسابی درگیرش میشود و خودش را مدام جای او میگذارد. این قرابت فکری با محصولات کرهای بسیار زیاد است. ما این قرابت فکری را نمیتوانیم با ابرانسانهایی مثل شرلوک هولمز و بتمن داشته باشیم؛ از دیدنشان لذت میبریم، اما حس همذات پنداری نداریم. چون بهاندازه آن دختر شرقی که توصیف کردیم، واقعی نیست و این هوش و قدرت بیشتر ساخته و پرداخته تخیل است.
برای نوجوانهای ما این هواداری فراتر از دوست داشتن یک پاپ یا یک سریال است و خیلی جدیتر از این حرفهاست. این هواداری از فیلمها و پاپهای کرهای چه خلاءهایی را برای نوجوان ما پر کردهاست که اینطور برایش دو آتشه شدهاست؟
اوج تقابل نسل دهه 60 و قبل از آن تقابل قرمز و آبی و استقلال-پرسپولیسی بود که هیچ ایدئولوژی مهم و قابل بحثی نداشت، اما این تقابلها در دهه هشتادیهای ما به شکل کاملا متفاوتی نمود پیدا کرده است. مثلاً این تقابل در نسل جدید به تقابل بر سر کمپانیهای تولید کمیکها و انیمیشنهای موردعلاقه رسیده است که هرکدام منظومهای از داستانهای عموماً غیرواقعی از ابرقهرمانهای خیالی هستند. یک دهه هشتادی وقتی روبروی شما مینشیند، میتواند همه این داستانها را برای شما شرح بدهد؛ از ابتدای داستانِ سوپرمن در سیاره «کرایپتون» تا آنچه روی زمین برایش رخ داده است. امروزه تقابلهای دوره نوجوانی از رجز خواندنهای طرفداران آبی و قرمز، به رجزخوانی میان طرفداران دیسی و مارول تبدیل شده است. نوجوان ما با یک یا چند کاراکتر ابرقهرمانِ محصول یکی از این کمپانیها ارتباط برقرار میکند، در دنیای او غوطهور میشود و هویت خود را به طرفداری از او گره میزند. متولدین دهههای هشتاد در حال شکل دادنِ هویت خود هستند و ما حتی از ابرکاراکترهای واقعیِ تاریخ خودمان نتوانستهایم الگو و قهرمانی بسازیم که در منظومه شخصیتی و هویتی این نوجوانان راه پیدا کند.
از یک طرف آنها را نادیده میگیریم و از طرفی، در دنیای آنها همه چیز به سرعت اتفاق میافتد و ما از اصلاً از این اتفاقات خبر نداریم. آنقدر این تنوع ژانر و داستان در دنیا وجود دارد که حتی یک بزرگسال را گیر میاندازد چه برسد به یک نوجوان. حال به این فکر کنید که ما برای نوجوانهایمان هیچگاه باشگاه هواداری نساختیم که خودشان را خالی کنند. دوست دارند خودشان را به یک هویتی گره بزنند. در حالیکه اکنون در اینترنت در حال حاضر نزدیک به 10 هزار کلوپ هواداری برای موج کرهای وجود دارد. وقتی منِ نوجوان با چند دکمه میتوانم به یک جمع چند میلیونی بپیوندم و خودم را به آنها ملحق کنم، خب این کار لذتبخش را انجام میدهم. ما این جای خالی را برای نوجوانهایمان در داخل پر نکردهایم. دقیقاً کاری که کرهایها به خوبی برای محصولات فرهنگیشان انجام دادهاند و ما هیچگاه نداشتهایم.
با این حساب این موج تا چه زمانی مهمان نوجوانهاست و کی ممکن است علاقه به آن فروکش کند؟
با این تفاسیر این موج حالاحالاها مهمان ماست. چون دولت کره هرچندسال یکبار، موج کرهای را مثل سیستمعاملهای موبایل بهروزرسانی میکند و چیزهای جدید رو میکند. در حال حاضر با نسخه 2.0 هالییو مواجهیم! این موج هم نباشد، موجهای دیگری نوجوانهای ما را در مینوردند، مگر اینکه برنامه بریزیم و بخواهیم محصولاتی بهتر دم دست او قرار بدهیم تا شاید از این دنیا بیرون بیاید.