|
به گزارش آوای نشاط، متولد سال 1342 در تهران است و خاک خورده نظام آموزشی ایران. تقریباً تمام سطوح در آموزش و پرورش را طی کرده است.
سید محمد بطحایی یکی از وزرای دولت دوازدهم بود که نزدیک به 18 ماه سکان هدایت بزرگترین وزارتخانه کشور را برعهده داشت و در خرداد امسال نامه استعفای خود را به حسن روحانی تحویل داد.
هر چند دلیل استعفایش را شرکت در انتخابات مجلس عنوان کرد اما کارشناسان سیاسی دلایل مختلفی را برای این اقدام بیان کردند. پس از آن در فضای مجازی، انتصاب در چند پُست برای او مطرح شد اما در نهایت یک ماه پس از ماجرای استعفا، خبر غیر منتظره این بود: «قرار است بطحایی، با حکم طهرانچی رئیس دانشگاه آزاد اسلامی، معاون آموزشهای عمومی و مهارتی این دانشگاه شود».
با او درباره اتفاقات سالهای اخیر به ویژه ماجرای استعفا از وزرات و نیز دلایل پذیرش یک مسؤولیت آموزشی دیگر این بار در دانشگاه آزاد اسلامی به گفتوگو نشستیم:
آقای بطحایی در حالی که جامعه بعد از استعفای شما منتظر فعالیت سیاسیتان بود، مسؤولیت یک معاونت آموزشی را در دانشگاه آزاد اسلامی قبول کردید؛ انتخاب شما نشاندهنده این است که اولویت کاریتان را حوزه آموزش تعریف کردهاید نه سیاست؛ علت این موضوع چیست و چرا چنین تصمیمی گرفتید؟
بطحایی: اولاً من بسیار سپاسگزارم از این نکتهسنجی و ظرافتی که متوجه شدهاید؛ شاید فقط کسی که در حوزه رسانه، آن هم از منظر تخصصی و فرهنگیاش نگاه میکند، تصمیم بنده به این ظرافت و دقت به چشمش آید.
من به عنوان معلمی که بیش از 36 سال در سطوح مختلف آموزش و پرورش کار کردهام، میترسم اسم خدمت را بهکار ببرم؛ چون نگران هستم این واژه مقدس را برای تلاشهایم بهکار ببرم و مبادا در جایی به معنای خدمت نبوده باشد اما میتوانم بگویم بهعنوان فردی که 36 سال معلمی کردم و در آموزش و پرورش در سطوح مختلف کار کردم، به این باور و اعتقاد قلبیام رسیدهام که کشور و جامعه ما رستگار نخواهد شد مگر آنکه آموزشوپرورش رستگار و با کیفیتی را بتواند به جامعه ارائه دهد.
* نجات کشور در گرو عاقبت بخیری آموزشوپرورش است/ عاشق معلمی هستم
در آموزش و پرورش سنین آغازین نقش بسیار مهم و تعیینکنندهای دارند. شاید از این رو است که باید بگویم عاشق کار در آموزش و پرورش و معلمی هستم. من و همه کسانی که اینچنین فکر میکنند و مثل من کار کردند - یعنی سابقه کارمعلمی را دارند- عاقبتبهخیری و رستگار شدن و نجات کشور را در نجات و عاقبتبهخیری آموزشوپرورش میبینند.
آموزش و پرورش امروز به دلایل مختلف، گرفتاریهای عجیب و غریبی دارد. این انتقاد من به این معنا نیست که پیشینیان هیچ کاری نکردند؛ البته به این معنا هم نیست که بنده که خودم جزئی از کسانی هستم که در آموزش و پرورش کار کردم و متعلق به مجموعهای هستم که پیش از این در آن کار کردهام، بخواهم این موارد را مطرح کنم! نه! بلکه این است که کارهای باقیمانده در آموزش و پرورش بسیار است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در صحبتهای اخیرشان در هفته معلم اشارات بسیار زیبایی را در تقدیر و تکریم از تلاشهای آموزشوپرورش در بعد از انقلاب داشتند. ایشان مشخصاً مصادیقی را در فرمایشاتشان ذکر کردند که حاکی از تلاش آموزش و پرورش بعد از انقلاب بود. ایشان اشاره کردند دستاوردهایی که ما امروز در کشور داریم، در سطوح مختلف، در حوزههای علم و فناوری، در حوزههای استقلال کشور، در اعتلای فرهنگ و هویت ملی و اسلامی کشور، در رشادتهایی که فرزندان این مرز و بوم از خودشان نشان دادند و مصادیق متعددی که مقام معظم رهبری در صحبتهایشان بیان کردند، حاکی از تلاشهایی است که آموزش و پرورش بعد از انقلاب داشته است.
من میخواهم به فرمایشات و مصادیقی که ایشان فرمودند این موضوع را اضافه کنم که بسیاری از کسانی که در سنگرهای دیگر این کشور خدمت کردند یا خدمت میکنند، افرادی هستند که کارشان را در آموزشوپرورش با معلمی شروع کردند. ما در تاریخ انقلاب اسلامی کم نداریم کسانی را که در سمتهای بالای کشور خدمتگزاری کردند و خدمتگزاران آبرومندی هم بودند؛ اینها کارشان را با معلمی و در آموزشوپرورش شروع کرده بودند. شهید رجایی، شهید باهنر و شهید بهشتی نمونههایی از این مصادیق بسیار بسیار روشن در تاریخ انقلاب اسلامی هستند که کارشان را از معلمی شروع کردند و افتخارشان این بود که معلم بودند و معلم هستند و در آموزشوپرورش هستند.
این مصداقها حاکی از این است؛ کسانی که قلبشان برای این کشور و نظام میتپد و تعلق خاطر داشتند و روزمرگی را نگاه نمیکردند، عاقبتبهخیری و سرافرازی کشور را در سرافرازی آموزشوپرورش میدیدند و میدانستند. این مقدمهای است که تکراری هم هست و خواندهایم اما در عمل اتفاقاتی میافتد که متأسفانه ما را از این بحثهای بسیار خوب دور میکند. یعنی ما امروز علیرغم همه آن تلاشها، مشکلاتی در آموزشوپرورش داریم که این مشکلات مثل روز روشن است و اجازه نمیدهد که آموزشوپرورش به آن جایگاهی که میتواند آینده کشور و نظام را تضمین کند، برسد.
این اتفاقاتی که می گویید «نمیگذارد اوضاع آموزشی کشور خوب بشود» چیست؟ منظور شما کمبود بودجه و امکانات است؟
بطحایی: از حیث منابع و اعتبارات و تجهیزات مثال نمیزنم؛ چون بههرحال کشور ما امروز در شرایط سختی بهسر میبرد. من صحبتم از اهمیت و توجه به آموزش و پرورش و تکریم آن است. من صحبت از این میکنم که اگر آموزش و پرورش ما در بخشی دچار اشکال است، همه بلافاصله پرچم قرمزشان را بالا بگیرند. فرزندان ما که در مدارس آموزش میبینند قرار است فردای کشور و نظام را در اختیار بگیرند و بههرحال برای ایفای این وظیفه و مأموریت، علاوه بر امکانات، تجهیزات و منابعی که لازم است، کارهای دیگری نیز باید صورت گیرد.
بهعنوان کسی که از نزدیک خودم سالها در این زمینه کار کردم، نمیخواهم تکلیف و توقع نمره 20 را از کشور داشته باشیم، اما توجه معنوی دارای اهمیت است؛ اینکه آموزشوپرورش رکن اصلی توجه همه سیاستمداران و سیاستگذاران کشور در همه بخشها باشد.
* آثار بی توجهی سیاستمداران به آموزش و پرورش خطرناکتر از ناجوانمردیهای دشمنان است
به صراحت باید عرض کنم شاید تنها کسی که در بسیاری از صحبتهای خود کانون اصلی رستگاری کشور را تعلیم و تربیت به معنای عام و آموزشوپرورش به معنای خاص میبیند، مقام معظم رهبری است. یعنی اگر فرمایشات و صحبتهای ایشان را کنار بگذاریم، متأسفانه بسیاری از ما سیاستمداران و سیاستگذاران این کشور، آموزشوپرورش را مورد کمتوجهی قرار میدهیم. آثار این کمتوجهی بسیار خطرناکتر از آثاری است که ما امروز در ناجوانمردی دشمنانمان در حوزه سیاستخارجی، اقتصاد و حتی در حوزه تولید داخل میبینیم. دشمنیهایی که موجب شده است کشور ما با سختیهای زیادی مواجه شود. این کم توجهی البته کار امروز و دیروز نیست، متأسفانه این خطا خیلی وقت است که وجود دارد.
یعنی میگویید به دولت دوازدهم و یازدهم برنمیگردد؟
بطحایی: همینطور است! میخواهم عرض کنم که فقط به این دولت برنمیگردد و حتی به این دستگاه حاکمیتی امروز هم برنمیگردد. من نمیخواهم فقط دولت را مخاطب قرار دهم؛ بلکه از گذشته بوده است اما متأسفانه شدتش رو به زیاد شدن است. یعنی بیشتر از گذشته کمتوجهی می شود؛ در حقیقت فاصله گرفتن ما از آنچه که باید به آموزشوپرورش توجه کنیم، نسبت به گذشته بیشتر میشود.
* حواشی سیاسی، تعلیم و تربیت را تحت الشعاع قرار داده است
آیا میتوان این اظهارات را به پای دلایل اصلی استعفای شما گذاشت؟ یعنی این درددلی که شما میکنید یک درددل اساسی است و میشود این برداشت را کرد که ورود مجدد شما به عرصه آموزش این پیام را دارد که من از حوزه آموزش خارج نشدهام، وارد عرصه سیاست هم نشدم و میخواهم همان مسیر را اینبار در دانشگاه آزاد ادامه دهم.
بطحایی: این بخش دوم را که کاملاً با شما موافقم. اما بخش اول تشخیصتان کاملاً کارشناسی است. من معتقدم کشور ما بهویژه در حوزه آموزشوپرورش باید تا آنجایی که میتواند - به دلیل اینکه بتواند به مسائل اصلی و اساسی خود بپردازد- از حاشیه بپرهیزد.
نمیدانم مسیر و منش کار من در آموزشوپرورش را چقدر رصد کردید. من تمام تلاشم این بود که مصاحبهها، اظهارنظرها و موضعگیریهایم در مدتی که وزیر بودم و حتی قبل از آن، یعنی زمانی که معاون وزیر بودم، بهنحوی باشد که تا جای که ممکن است «حواشی سیاسی» کمی داشته باشد؛ زیرا به این ایمان دارم در آموزشوپرورش، حواشی حتماً و حتماً اصل موضوع تعلیم و تربیت و آموزشوپرورش را تحتالشعاع قرار خواهد داد.
این به تعبیری همان نکته مقام معظم رهبری است که به کرات اشاره کردهاند آموزشوپرورش نباید سیاسی باشد و ملاحظات سیاسی را در تصمیمگیریهایش دخالت بدهد. این یک نکته بسیار مهم در آموزشوپرورش است؛ علتش این است که جامعه ذینفعان آموزشوپرورش گستره بسیار وسیعی است. این گستره بسیار وسیع، دارای سلایق سیاسی متفاوت و گرایشهای سیاسی مختلف هستند و این ذینفعان در آموزشوپرورش باید مورد توجه قرار گیرند.
* در دانشگاه آزاد اسلامی، میتوانم با ابعادی کوچکتر اما با انعطاف بیشتر از آموزشوپرورش، سند تحول را پیاده کنم
وقتی خدای نکرده آموزشوپرورش رنگ و بوی سیاسی به خودش گرفت و سیاسیکاری کرد، این سیاسیکاری حتماً مأموریت اصلیاش را تحتالشعاع قرار خواهد داد. یعنی اعتماد عامه و ذینفعان را به آموزشوپرورش کاهش خواهد داد؛ چیزی که آموزشوپرورش خیلی به آن نیاز دارد. اما بخش دوم گفته شما کاملاً متین و به نظر من خیلی حساب شده و تخصصی بود.
من بهدلیل اهمیتی که برای این موضوع قائل هستم و بهدلیل علاقه و حتی بالاتر از علاقه، عشقی که به آموزشوپرورش دارم و نقشی که آموزشوپرورش میتواند در سرنوشت کشور بهجای بگذارد، این توفیق را پیدا کردم که در بخشی از دانشگاه آزاد اسلامی، در حوزه معاونت آموزشهای عمومی و مهارتی خدمت را ادامه دهم. به این دلیل که در یک جای کوچکتر اما با انعطاف بیشتر و با محدودیتهای کمتر میتوانم آن چیزی که در سند تحول بهعنوان مختصات و چشمانداز یک آموزشوپرورش مورد قبول و مورد رضایت نظام جمهوری اسلامی ترسیم شده، پیاده کنم.
ما در یک گستره محدود، البته با قابلیتهای بالا و کاهش اندازه مشکلاتی که در حیطه آموزشوپرورش کشور وجود ندارد، مدیریت کنم. مهمترین هدفی که از حضور در دانشگاه آزاد داشتم این بود که بتوانم با همکاری استادان و دانشجویان در این مجموعه یک مدل و الگویی را مطابق سند تحول در واحدهای آموزشی در دوره آموزش عمومی و مهارتی پیاده کنم و در یک دوره زمانی معین و مشخص بتوانیم سند تحول در مدارس دانشگاه آزاد اسلامی را پیاده کنیم.
من همینجا در پرانتز یک نکتهای را عرض کنم؛ ما وقتی صحبت از سند تحول میکنیم، منظورمان بحثهای انتزاعی، آکادمیک و مفهومی نیست. امروز منظور از سند تحول یعنی اینکه فضای آموزشی ما باید به چه شکل باشد، برنامههای آموزشی و پرورشی کشور باید به چه شکل باشد، معلمی که دارد با یک دانشآموز در سن هفت تا 18 سالگی کار میکند، باید چه ویژگیهایی داشته باشد، مدیریت مدارس و مدیریت آموزشی ما باید چه مختصاتی داشته باشد؛ این مختصات، همان سند تحول است.
منظور از سند تحول یعنی وقتی وارد یک مدرسه شدید و به شما گفتند سند تحول اینجا اجرا شد، بتوانید اثرات آن را ببینید
این مختصات است که وقتی کنار همدیگر جمع میشود، ویژگی لازم در سند تحول را دارا میشود. فرآیند تعلیم و تربیت، یعنی رسیدن دانشآموز به مراتبی از حیات طیبه؛ یعنی همان چیزی که در سند تحول آمده است. بنابراین وقتی ما صحبت از سند تحول میکنیم، منظور یکسری مباحث فلسفی تعلیم و تربیت نیست. امروز منظور از سند تحول یعنی یک نکته قابل لمس که شما وقتی آمدید این مدرسه را دیدید و به شما گفتند سند تحول اینجا اجرا شده است، بتوانید ببینید و استقرار سند تحول را لمس کنید و کاملاً مشهود باشد بچههایی که از این مدارس فارغالتحصیل میشوند ویژگیها، شرایط و شایستگیهای متفاوتی را بتوانید نسبت به مدرسهای که سند تحول در آن اجرا نمیشود، مشاهده کنید.
این که گفتید در برخی مدارس سند تحول اجرا نمیشود، به جای آن چه چیزی اجرا میشود؟ شما در مورد بایدها صحبت کردید، بایدهای مبتنی بر سند تحول. اما الان اتفاقاتی میافتد که مربوط به نبایدهاست. یعنی همان اتفاقاتی که شما با آن در آموزشوپرورش درگیر شدید. مثالهایی وجود دارد که نشان میدهد سند 2030 در بخشها و اجزایی از نظام آموزشی کشور و حتی فراتر از آن، در نظامات اجتماعی کشور به شکل غیر محسوس اجرا میشود. با اینکه توقف اجرای سند 2030 رسماً توسط معاون اول رئیس جمهوری اعلام شد ولی میبینیم آن چیزی که برونداد برخی دستگاهها و بخش آموزشی کشور است، عملاً اجرای 2030 است. در مورد نبایدها هم فکر کردید؟
بطحایی: همانطور که مقام معظم رهبری هم یکمرتبه خیلی زیبا قریب به این مضمون فرمودند که ما وقتی صحبت از سند تحول میکنیم، منظورمان یک سند کاملاً بیعیب و نقص نیست. ما وقتی میگوییم سند تحول، نه اینکه سند تحول هیچ کموکاستی ندارد؛ اما در حال حاضر کاملترین نقشه راه برای اینکه ما از وضع موجود به وضع مطلوب برسیم، سند تحول است.
البته در مسیر اجرا و استقرار باید اصلاحاتی در سند تحول صورت بگیرد که خارج از این بحث من است و وارد آن نمیشوم؛ اما تأکید میکنم در حال حاضر کاملترین سند و نقشه راهی که ما را از وضع موجود یعنی نقطهای که هستیم به نقطهای که میخواهیم برسیم، نزدیک میکند، سند تحول است.
* کسانی که از اسناد غربی دفاع می کنند سند تحول داخلی را مطالعه هم نکردهاند
نکته دوم که پاسخ سؤال شماست، کسانی که صحبت از اسناد تولید شده در آن طرف مرزها و آن طرف آبها میکنند، یا سند تحول را مطالعه نکردهاند یا اشراف ندارند - که غالباً اینطوری هستند- بدبینانه نمیخواهم بگویم، خوشبینانه میخواهم بگویم که غالباً کسانی که دفاع از اسنادی میکنند که در آن طرف آبها تهیه و ابلاغ شده، غالباً سند تحول ما را مطالعه نکردهاند، آشنا با اصول تعلیم و تربیت اسلامی نیستند.
* آموزه های تعلیم و تربیت اسلامی ما خیلی بالاتر از سند 2030 است
آموزههای تعلیم و تربیت اسلامی ما خیلی بالاتر از آنچه که در سند 2030 و امثال این سندها به کشورها دیکته میشود، گفته شده است. یعنی امروز وقتی سند تحول را مطالعه میکنید، افقهای بسیار بلندی در تعلیم و تربیت در سند تحول بنیادی مشاهده میکنید که سند 2030 و امثال این سندها در شکل واژههایی که بهکار بردهاند بسیار عقبتر از سند تحول هستند.
نکته سوم که خیلی مهم است و این موضوع بهنظرم کمتر مورد توجه قرار گرفته، باز تأکید میکنم شاید تنها کسی که خیلی این را باز کرده و به آن پرداخته است مقام معظم رهبری بوده و کمتر مورد توجه دیگران قرار گرفته است. مخالفت با سندهایی که از آن طرف مرزها میآیند، صرفاً به دلیل این نیست که حالا چون این سند از آن طرف آمده ما دفعش کنیم، خیر! به این دلیل است که اسنادی که از خارج از جامعه ایران به ما تحمیل میشود، با فرهنگ و آداب و رسوم و به معنای بالاتر با هویت کشورمان کاملاً بیگانه است.
تعلیم و تربیت در هر کشوری از جمله ایران، مهمترین مأموریتش شناخت و تعمیق هویت ملی و دینی آن کشور است. یعنی مهمترین رسالت آموزشوپرورش ما تعلیم بچههاست که در قالب عناوین مختلف در برنامههای آموزشی و پرورشی مورد استفاده قرار میگیرد.
* 2030 با هویت ما بیگانه است
سندی که از آن طرف مرزها آمده و از خارج جامعه ایرانی دیکته میشود، کاملاً با هویت ما بیگانه است و تغییر هویت و جایگزینی هویت را هدف قرار میدهد. این نکته بسیار مهمی است که ما به آن کمتر توجه میکنیم؛ بنابراین اگر سند 2030 یا هر سند دیگری را دفع میکنیم، یکی به این دلیل است که خودمان اسناد بسیار غنیتر و کاملتری از این اسناد در اختیار داریم که متأسفانه آنها را مورد کمتوجهی قرار داده و کنارشان میگذاریم، دوم آنکه این اسناد مهمترین هدفشان تغییر هویت ماست، یعنی همان چیزی که هدف اصلی تعلیم و تربیت ایرانی اسلامی است.
یکجور تعارض و تضاد با تعلیم و تربیت ایران را ایجاد میکند. بنابراین من اگر پاسخ سؤال شما را خلاصهتر بخواهم عرض کنم آن است که در مدارسی که شما مثال زدید، در واحدهای آموزشی که من خوشبینانه میگویم نادانسته، بدون اینکه همکاران من در آن مدارس بدانند، دارند رفتارهایی را انجام میدهند در برخی از مواقع که این رفتارها تیشه به هویت بچهها میزند و اختلال در هویت دانشآموزان به معنای اختلال در مسیر زندگی آینده و جامعه خواهد بود. بنابراین از سند 2030 و هر نوع سند دیگری که ممکن است الان خیلی در افکار عمومی شناخته شده نباشد، اما کسانی که مسائل فرهنگی را رصد میکنند کاملاً با آنها آشنا هستند، بنابراین هر نوع سندی که از خارج از کشور برای جوامع تکلیف میشود و متأسفانه باید بگویم در بسیاری از کارها و فعالیتهای بینالمللی هم الان هدف اصلی قرار گرفته است.
مثلاً شما در یک نمایشگاه تکنولوژیکی شرکت میکنید، ظاهرش این است که تکنولوژی است، یک نمایشگاهی در زمینه یک فناوری خاص در فلان کشور برگزار میشود، وقتی شما در آن نمایشگاه شرکت میکنید، میبینید درب و دیوار، تمام تبلیغات و تمام کارگاههایی که در حاشیه نمایشگاه برگزار میشود، همه در راستای تأمین آن سند هستند، یعنی به نوعی همه رفتارها و حرکتها میخواهد به شرکتکنندگان تلقین کند که اگر میخواهید به مرزهای توسعهیافتگی در آموزشتان برسید، راهی بهجز استفاده از این سند را ندارید.
برخلاف آنچه که ما متأسفانه سندهای خودمان را، آموزههای ایران را، دستیافتههای تجربی و دانش خودمان را مورد کمتوجهی، غفلت و کمبینی قرار میدهیم، آنها یک سندی که اتفاقاً از حیث فنی هم وقتی شما ملاحظه کنید دهها اشکال فنی و تخصصی دارد، آنچنان سعی در ترویجش دارند که در حقیقت بهعنوان یک فلسفه حاکم در آموزشوپرورش و تعلیم و تربیت کشورها بتوانند این را جا بیندازند و در ذهن شرکت کنندگان در آن نمایشگاه این را تبلیغ کرده و جا بیندازند.
شما با نگاه خوشبینانه به نحوه اجرای سند 2030 اشاره کردید، جنبه بدبینانه آن چیست؟ برخی رسانهها اخیراً خبر دادهاند به بهانه آموزش فضای مجازی در روستاهای کشور، بخشی از بندهای سند یونسکو اجرا میشود. این آموزش صرفاً متعلق به دختران و زنان است و عملاً مردان را تفکیک کردهاند. رسانهها نوشتهاند این تفکیک جنسیتی در حوزه آموزش، در بخش فناوری اطلاعات و در چند روستا بهعنوان پایلوت در حال انجام است تا به کل کشور گسترش پیدا کند.
بطحایی: این مثالی که شما گفتید همان فرهنگی است که فمنیسم یا اومانسیم و اصالت دادن به انسان را یک اصل میداند. این اسناد را اگر بپذیرید، اصول حاکم بر سیاستهای آنان را پذیرفتهاید. اینجاست که کسانی این نوع طرحها را به اجرا در میآورند، خیلیهایشان واقف به این نیستند که در ماهیت و ذات این طرح یکسری اصولی نهفته است، شاید درست باشد که در مکتوباتش ممکن است نیامده باشد و شما این مسئله را در خود طرح نخوانید؛ اما در ذات آن طرح این مسئله نهفته است.
شما وقتی که آمدید و طرحی را گفتید که فقط برای دختران و زنان است، شکلش را هم درست میکنند، مثلاً میگویند در این شاخصه اجتماعی چون خانمها از آقایان عقب هستند، بنابراین میطلبد یا اقتضا میکند که ما کوتاه آمده و بهصورت کوتاهمدت برای خانمها و جامعه بانوان اجرا کنیم.
* هدف ذاتی طرحی که فقط برای بانوان اجرا می شود دو قطبیسازی است
شکلش را اینطوری درست کردهاند و آن را توجیه میکنند؛ اما در متن و بطن و جوهره ایننوع طرحها همان فرهنگ و روح فمنیستی حاکم است. اینکه جامعه را دو قطبی کنند، اینکه زن با مرد باید جدا بشوند و زن مانند، همان مبانی که در فرهنگ فمنیستی در آن حاکم و در حقیقت باید حرکت کند. آن نکتهای که من گفتم خوشبینانه نگاه کنم از این منظر است. من بهعنوان مجری این طرح، در زوایا و لایههای پنهان این طرح که نوشته هم نشده، گفته هم نشده، اشراف پیدا نکردهام.
به تعبیر و زعم خودم خیلی وقتها دارم خدمت میکنم اما این خدمت، خدمتی است که ناخواسته دارم دستاوردهای مورد نظر کسانی را که تدوینکننده این طرح هستند، اجرا میکنم. من خواستم تعریضی بزنم به اینکه گفتید خوشبینانه.
خوشبینانه بودن من از این منظر است که ممکن است در 100 هزار، دو هزار یا پنج هزار آدمی که دارند این کار را میکنند، آدمی هم باشد که با علم به این موضوع و عامدانه دارد این کار را میکند و دیگر آن فرد خودفروختهای است که در حقیقت با هدف خیانت دارد این کار را انجام میدهد.
اخیراً مسئولان ارشد دانشگاه آزاد اسلامی، سخن از تغییر و تحول در این دانشگاه میگویند. شما چگونه در مسیر این تغییرات قرار گرفتهاید؟ به طور مشخص چه اقدام روشن و شفافی را میخواهید در مجموعه سما محقق کنید؟
بطحایی: من هم البته در طی این مدتی که فرآیند حضور بنده در این مجموعه داشت طی میشد، با صحبتهایی که با دوستان داشتم خیلی خوشحال شدم و خوشبخت هستم از اینکه همسویی در نگاه ما وجود دارد. یعنی تحول در دورههای آموزش عمومی و واحدهای تابعه سما، اگر نیازمند به تحول هست، در دورههای آموزش عالی دانشگاه آزاد اسلامی هم این نگرش و این رویکرد شروع شده که این تحول به اجرا دربیاید. من این واژه را از دکتر طهرانچی در همین روزهای اخیر به وفور شنیدهام که ما باید یک بسته آموزشی داشته باشیم. خیلی خوشحال شدم که این نگرش هم در دوستان وجود دارد و رضایت بنده از این جهت است که ذهنیت بنده با این رویکردی که دانشگاه دارد، خیلی همراه و همسو هست.
دانشآموزی که از دوره پیشدبستانی وارد واحدهای تابعه دانشگاه آزاد میشود، یک مسیر مشخص را باید طی کند تا به دورههای آموزش عالی در دانشگاه آزاد برسد و این بسته و مسیر میتواند همدیگر را پوشش دهد، یعنی آن همافزایی که ناشی از وجود امکانات مختلف در سطوح مختلف دانشگاه آزاد اسلامی است، سرعت کار در دانشگاه برای تحول را خیلی بالا خواهد برد. بهعنوان مثال اگر نیازمند به این باشیم که دورههای آموزشی مدیران را یا دورههای آموزشی کاربردی مدیران مدارس را به اجرا دربیاوریم، هم از حیث امکانات و فضای آموزشی دستمان باز است و در دانشگاه آزاد اسلامی و هم بالاتر از همه، نیروی انسانی و اساتید متخصصی که در این زمینه وجود دارند، مفید هستند.
در حقیقت همه چیز حاضر است و نیاز به هماهنگی با دستگاههای بیرون ندارد. در درون خود مجموعه همه امکانات و عوامل وجود دارد که این تحول اتفاق بیفتد. از این جهت خیلی امیدوار هستم که بتوانم در کوتاهمدت با همکاری دوستان، اولاً آن نقشه راه عملیاتی را بازیابی و زمانبندی کنیم و مشخصاً اعلام کنیم که در بازههای زمانی معین به چه دستاوردهایی خواهیم رسید و چگونه حرکت خواهیم کرد و دوم آن چیزی که الان بهعنوان نقشه تحول دانشگاه هست، بهصورت درهمتنیده با تحولی که ما در آموزش عمومی با تکیه بر مهارتآموزی، نیاز ضروری و فوتی و فوری امروز کشور ما مهارتآموزی است که تأکید مؤکد مقام معظم رهبری محسوب میشود.
آقای بطحایی به عنوان وزیر آموزشوپرورش که همه تلاشش را کرد با مافیای کنکور بجنگد، الان خود در فضایی قرار گرفته است که باید موفقیت دانشآموزانش در مدارس سما را در کنکور رقم بزند. شما همچنان به آن مبارزه تأکید دارید و اینجا کاری از دستتان برمیآید که با آنها مقابله کنید یا خیلی آن درگیری را نخواهید داشت و مبارزه با مافیای کنکور دیگر مأموریت شما نیست و به ناچار باید با آن مافیا برای موفقیت مدارس سما همکاری کنید؟
بطحایی: بسیار سؤال دقیقی است. واقعاً یکی از چالشهای ذهنی من در روزهای گذشته و ایامی که این پیشنهاد به من شده بود همین موضوع سؤال شما بود که من را خیلی آزار داد؛ برای این چالش اما چند پاسخ دارم برای سؤال شما. اولاً که بههرحال من دیگر آن قدرت قبلی به عنوان وزیر آموزشوپرورش را نخواهم داشت؛ اما همچنان دشمن سرسخت کنکور خواهم بود. من همچنان کنکور را یک معضل جدی و یک دشمن بسیار جدی برای تعلیم و تربیت عمومیمان میدانم. من همچنان کنکور را با شکل موجودش یک دشمن بسیار جدی برای فعالیتهای پرورشی و تربیتی میدانم.
* کنکور یک دشمن اصلی برای فعالیتهای پرورشی و تربیتی
اما موضع قبلیام را هم همچنان دارم یعنی وقتی وزیر آموزشوپرورش بودم هم این را عرض کردم که تا زمانی که ما کنکور را داشته باشیم نمیتوانیم بچههایمان را از آماده شدن برای کنکور برحذر بدانیم.
بههرحال ما - یعنی سیاستگذاران - الان شرایطی را در کشور داریم و این شرایط تا تغییر نکرده، البته برای تغییرش باید تلاش کنیم و من هم الان در موقعیت فعلیام این تلاش را خواهم کرد اما تا زمانی که تغییر کرده نمیتوانیم جلوی پیشرفت بچههایمان را بگیریم و آنها را منع کنیم از اینکه در کنکور شرکت کنند. به هر حال آینده این بچهها و شغل و زندگی فردایشان منوط به حضور در همین کنکور است. کنکوری که ما قبولش نداریم الان و آن را یک دشمن مینامیم. در کنار این هم یکسری افراد سودجو، من اسمش را مافیا نمیگذارم، یکسری افراد سودجو که البته سود اقتصادیشان اقتضا میکند، از این فرصت دارند استفاده میکنند. آنها هم دارند به این کار خطا و این کاری که واقعاً حوزه پرورشی ما را با اختلال مواجه کرده، مرتب بزرگش میکنند، مرتب به این کوره میدمند، مرتب آتش آن را پرفروغتر میکنند، البته جلوی آنها را هم باید گرفت.
ما در دانشگاه آزاد اسلامی به سهم خودمان تلاش خواهیم کرد که اولاً این روش را تعدیل کرده و آثارش را کاهش دهیم و این آثار را در دورههای پایانی تحصیل بچهها محدود کنیم. الان میدانید کنکور آثارش را بر دوره ابتدایی ما هم گذاشته! حتی در دوره پیشدبستانی ما هم گذاشته! خب میتوانیم این اثر را کاهش دهیم. درست است که الان زورمان هنوز به آن نرسید و کنکور هنوز با این شکل خودش سر جایش است اما در دوره پیشدبستانی دیگر نباید آن فرهنگ حاکم بر دوره متوسطه دوم را که اجتنابناپذیر است ایجاد کنیم. اینها را میتوانیم جمعش کنیم و این را بکشانیم صرفاً در دوره آموزشی متوسطه دوم، از آن طرف هم تلاش کنیم که من به نظرم راههای مناسبی وجود دارد، یک مقدار اگر جدیت در این زمینه باشد، همکاری سایر بخشها وجود داشته باشد، ما میتوانیم بهتدریج نقش و سهم کنکور را کاهش دهیم و آفات و آثار سوئی که بر آموزشوپرورش ما میگذارد کاهش داده و إنشاءالله به آن سمت برویم.
انتهای پیام/