|
به گزارش آوای نشاط، آخر هفته گذشته بود که محمد سرافراز دوباره جنجالی شد. دفعه قبل در مصاحبه با یکی از روزنامههای اصلاحطلب درباره استعفای خود سخن گفت و این بار به صورت تفصیلی خاطرات خود را منتشر کرده است. این خاطرات در همان روز به سرعت در شبکههای مجازی منتشر شد و برخی ادعاهای سرافراز درباره 90 و نقشآفرینی برخی افراد و نهادها مورد توجه قرار گرفت. ما در این گزارش البته نگاهی به این خاطرات خواهیم انداخت اما فعلا درباره ادعاهای جناب سرافراز سکوت خواهیم کرد، چون وی به صراحت اسامیای را به کار برده و ادعاهایی را مطرح کرده که فعلا راستیآزمایی آنها مقدور نیست؛ البته درباره برخی مسائل دیگر خاطرات وی نظیر فشارهای دولتی به صداوسیما و مقابله با رفتارهای خارج از عرف یک مجری شناختهشده و نیز بازگشت هنرمندان ممنوعالتصویر هم مطالبی در این گزارش به نقل از خاطرات سرافراز خواهد آمد.
روشنگری یا افشاگری؟
به گزارش آوای نشاط، به نقل از صبح نو، محمد سرافراز در صفحه شخصی خود در فضای مجازی نوشته است که قصد داشته کتابش را از طریق یکی از ناشران روانه بازار نشر کند اما بهدلیل «طولانیبودن روند اخذ مجوز» و «نتیجه نامشخص» و البته «گرانی و کمبود کاغذ» نهایتاً از انتشار فیزیکی کتاب منصرف شده و کتابش را در فضای مجازی منتشر کرده است؛ هر چند به گفته خودش هدفش «درخواست دوستان و روشنگری» بوده است. این روشی است که بسیاری از افرادی که از طریق مجاری قانونی برای انتشار اثری به نتیجه نمیرسند، پیش میگیرند و احتمالاً با تصور دور زدن قانون رسمی کشور این کار را میکنند اما درباره جناب سرافراز این نکته لازم به یادآوری است که وی سالها در صداوسیما بهعنوان یکی از حاکمیتیترین نهادهای جمهوری اسلامی و هم بهعنوان رییس آن خدمت کرده است؛ پس انتظار نمیرود با هدف روشنگری دست به اقدامی غیرقانونی بزند و کتابش را در فضای مجازی منتشر کند؛ هر چند میشود حدس زد به زودی نسخه قاچاق خاطرات وی در پیادهروهای انقلاب دیده شود.
سالها قبل آیتالله منتظری که «در دهه 60 جانشین امام خمینی بود» دست به انتشار خاطراتش زد؛ البته نه به شیوه مرسوم و قانونی، بلکه از طریق همین فضای مجازی. خاطرات آقای منتظری هم حاوی ادعاهای اثباتنشده و خاطرات مخدوشی بود که در بدو انتشار مورد استقبال جریانات معاند قرار گرفت، ولی پس از مدت کوتاهی فراموش شد. البته در همان زمان نقدهای زیاد و جدی بر این خاطرات وارد شد تا اعتبار آن به شدت کاهش پیدا کند. نکته جالب این بود که منتظری در خاطراتش درباره اشخاصی که مرحوم شده بودند، مدعی بود اما سرافراز درباره افرادی ادعا کرده و افعالی را به آنها نسبت داده که هنوز در قید حیات هستند و میتوانند صحت و درستی این خاطرات را رد یا تأیید کنند. غرض از ذکر این مطلب آن بود که خاطرات سرافراز اگرچه توانسته در یک بازه کوتاه در اخبار غیررسمی دیده شود اما در نهایت در همان حفرههای زیاد فضای مجازی مدفون خواهد شد و حتی بهعنوان سند هم نمیتواند مورد تأیید قرار گیرد. حتماً جناب سرافراز هم میدانسته که این همه ادعا نسبت به جریانها و افراد و نهادها باید قابل اثبات باشد تا از طریق مجرای رسمی آن، یعنی وزارت ارشاد مورد تأیید قرار بگیرد.
جلوگیری از بیانضباطی فردوسیپور
اما همانطور که ذکر شد خاطرات سرافراز نکات قابل تاملی دارد. یکی از آنها درباره عادل فردوسیپور مجری برنامه 90 است که از اجرای این برنامه کنار گذاشته شده است. چندسال قبل مجری برنامه 90 گفتوگویی با جواد ظریف، وزیر امورخارجه داشت که رییس صداوسیما مانع پخش آن شد. سرافراز دلایل این کار را چنین برمیشمارد: «یکی از اقدامات ما بازگرداندن نظم و انضباط کاری به شبکهها متناسب با ماموریتهای تعریفشده برای هر شبکه و هر برنامه بود. برنامه ۹۰ یک برنامه ورزشی و محور اصلی آن فوتبال است. نباید مجری در این برنامه به همه مسائل کشور بپردازد و اظهارنظر کند. در ماههای اول چند بار شفاهی و بعد کتبی تذکر دادم. معاون سیما هم قبول داشت که این برنامه چهارچوب داشته باشد و در چهارچوب خودش خیلی هم آزاد بود؛ اما موافق نبودم آقای فردوسیپور در مورد موضوعات سیاسی و فرهنگی جامعه در این برنامه اظهار نظر کند... وقتی پس از صحبت حضوری و تذکر کتبی رییس سازمان باز هم مصاحبهای غیرمرتبط با موضوع برنامه 90 انجام شد، رییس سازمان نباید میپذیرفت. برنامه ۹۰ پخش شد اما مصاحبه غیرمرتبط پخش نشد... برای ربط این مصاحبه با فوتبال از کلمه دیپلماسی ورزشی استفاده شده بود. بخشی از سوالها در مورد برجام این بود که در محل مذاکرات چه کردید؟ این مصاحبه درباره فوتبال نبود، این مصاحبه فوتبالمالی شده بود.» جالب اینجاست که مصاحبهکننده در این بخش از گفتوگو فاش میکند که فردوسیپور تلویحاً سازمان را به حمله رسانهای تهدید کرده است: «در ماجرای همان برنامه، آقای فردوسیپور با من تماس گرفت و گفت عدم پخش این برنامه هزینه زیادی برای سازمان تولید میکند و حرفش هم بیراه نبود، چون فردا تیتر روزنامهها شد.» اتفاقی که در سال گذشته هم مشاهده شد و تبلیغات زیاد رسانههای حامی این مجری فشار زیادی را برای بازگرداندن وی انجام دادند.
روایت بازگشت مهران مدیری به صداوسیما
یکی از فرازهای مصاحبه رییس سابق صداوسیما درباره ممنوعالتصویریهای سازمان بود؛ امری در دوره وی انجام شد و بسیاری از مجریهای ممنوعالکارشده به صداوسیما برگشتند: «مدیرکل حراست پرسنلی که نماینده وزارت اطلاعات بود، بهصورت خودمختار، افرادی را ممنوعالورود به سازمان یا غیرقابلپخش اعلام میکرد. تا مدتها مشخص بود لیست منسجمی ندارند و اسامی را کم و زیاد میکردند تا بتوانند به یک لیست قابل ارائه برسند. وقتی لیست دادند، شامل چند هزار نفر از اساتید دانشگاه، هنرمندها، مجریها و افراد متفرقه میشد... برخی از افراد این لیست فوت شده بودند... برخی مثل آقای مهران مدیری بودند که هم خودش و هم کلیه سریالهایش غیرقابل پخش بودند و من برای ساخت سریال جدیدش به نام «در حاشیه» صحبت کردم تا ساخته شود. برای آقای رشیدپور شخصاً به آقای پورمحمدی مجوز دادم برنامه بسازد... آن لیست توسط خود ما و با صحبت آقای سردار زهرایی با عدهای از آنها و پیگیریهای دیگر کوتاه و کوتاهتر میشد.»
در کتاب 273 «روایت یک استعفا» نکات زیادی گفته شده است. از دوران حضور سرافراز در برونمرزی صداوسیما تا ناگفتههایی از راهاندازی شبکه العالم و پرستیوی و همچنین درگیریهای دولت انگلستان برای تعطیلی این شبکه و ایضاً فشارهای دولتهای خاتمی و روحانی علیه صداوسیما از طرق مختلف و ماجرای پخش راهپیماییهای سال 88. به اینها اضافه کنید بازگویی تجربیات و خاطرات وی از حضور ابتدایی در صداوسیما و البته نگاه تخصصی سرافراز به مسائل ساختاری صداوسیما که متاسفانه در هیاهوی چند ادعا علیه دیگران به کلی دیده نشد و همان چند مورد معدود توسط رسانههای داخلی و خارجی دیده و برجسته شد.
انتهای پیام/