|
به گزارش آوای نشاط، وقتی که دونالد ترامپ در توفان توئیتری اخیر از چهار نماینده رنگین پوست مجلس خواست آمریکا را ترک کنند و به «همان مکان های کاملا ورشکسته و مملو به جنایتی که از آن آمده اند بازگردند»، شبکه های اجتماعی منفجر شدند. خشم. حتی برخی از رسانه های خبری نیز سرانجام استفاده از تعبیر و استعاره را کنار گذاشتند و این توئیت ها را «نژادپرستانه» خواندند. از طرف دیگر جمهوریخواهان سکوت کردند. باید هم می کردند. چون این ترکیب جمعیتی ایدئولوژیک این حزب است که خواست خود را به آن دیکته می کند. حدود 90 درصد اعضای حزب جمهوریخواه سفیدپوست هستند و وقتی به یک آمریکای از نظر ایدئولوژیک، نژادی و مذهبی متنوع و حقوق محور نگاه می کنند، فقط می توانند خونریزی و قلع و قمع را در ذهن تجسم کنند.
در یک کلام ایالات متحده آمریکا، آمریکای آنها نیست. آنها در اشتیاق یک جمهوری سفیدپوست هستند. به همین دلیل است که برای بازگشت به روزهایی می جنگند که همانطور که آرچی بونکر در ترانه خود می گوید «آدم هایی مثل ما، ما آن را ساخته ایم.» به همین دلیل است که آنها با اشتیاق در یک حمله مداوم به خود کشور همراه شده و در آن مشارکت کرده اند، حمله ای که کشور را ضعیف تر می کند تا آنها بتوانند احساس قدرت کنند.
ترامپ و جمهوریخواهان تا همین حالا نیز به مفهوم تفکیک قوای مبتنی بر قانون اساسی به شدت لطمه وارد آورده اند. اما آنها فقط این کار را نکرده اند. شهرت و نفوذ بین المللی آمریکا که مبتنی بر توان اقتصادی و نظامی هنگفت آن است و نیز «قدرت نرم» ناملموس اما کاملا مهم آن است که یک دمکراسی پویا را به وجود آورده است. این سه رکن همگی برای دوام احترام و جایگاه تقریبا جهانی آمریکا ضروری است، با این حال- که اشکال کار نیز همین بوده- هر چه می گذرد ساختن و دوام این هر سه به چیزی بیش از صرفا سفیدپوستان ایالات متحده متکی می شود. برای وجود داشتن آمریکای سفیدپوست، آمریکا باید بمیرد. و جمهوریخواهان انتخاب خود را کرده اند. جمهوریخواهان در تلاش خود برای احیای یک آمریکای سفیدپوست، باید آن نوع دمکراسی چند نژادی که نه تنها باراک اوباما را به ریاست جمهوری انتخاب کرد بلکه موجب تقویت شهرت جهانی آمریکا نیز گردید تضعیف کنند. از این رو جمهوریخواهان ترتیبی داده اند تا جمعیت رای دهنده ای را به وجود آورند که به شکل بی تناسبی سفیدپوست و محافظه کار هستند. سیاست های جمهورخواهان در اوهایو، فلوریدا، ویسکانسین، آلاباما، کارولینای شمالی و بیشتر از 20 ایالت دیگر آفریقایی آمریکاییان، اسپانیایی تباران، آسیایی آمریکاییان، آمریکایی بومی و جوانان و فقرا را برای دور کردن آنها از صندوق رای هدف گرفته است. فرمانداران جمهوری خواه و قانونگذاران ایالت های دارای اکثریت محاقظه کار، طیفی از تاکتیک های سرکوب رای دهندگان را به کار گرفته اند، از جمله تعطیل کردن صدها پایگاه رای گیری در مناطق اقلیت نشین و کم درآمد، کاستن از ساعات اولیه رای گیری، افزایش مالیات های رای گیری، الزامی کردن قوانین تبعیض آمیز مربوط به کارت شناسایی و حذف کردن میلیون ها نفر از فهرست رای دهندگان. در همین حال توماس هافلر نقشه کش مناطق انتخاباتی جمهوریخواه، پیش از مرگ خود یک شالوده کلیدی دیگر را برای یک جمهوری سفیدپوست بنا گذاشت. او با مهارت نواحی کنگره ای دستکاری شده ای را در سطح ایالات متحده ایجاد کرد که تخلف از مفهوم محوری قانون اساسی «یک شخص، یک رای» محسوب می شود. نقشه های انتخاباتی او موجب دستکاری در توانایی انتخاباتی شهرهای بزرگ و از نظر نژادی متنوع شد و قدرت حومه های غالبا سفیدپوست و مناطق روستایی دارای جمعیت پراکنده را تقویت کرد. برای مثال در کارولینای شمالی نقشه هافلر به این معناست که هرچند دمکرات ها 50 درصد آرا را در انتخابات سال 2018 از آن خود کردند، تنها توانسته اند 23 درصد از کرسی های کنگره را به دست آورند. او همچنین روشی را برای کاستن از توان انتخاباتی جمعیت رو به رشد اسپانیایی تباران تدوین کرد که از طریق دستکاری در آمارگیری ها و به وجود آوردن نواحی انتخاباتی انجام می گرفت که به قول خود او «به نفع جمهوریخواهان و سفیدپوستان غیراسپانیایی تبار تمام شود» و بر اساس طراحی انجام شده، قدرت صدای سیاسی هر کس دیگری را دست کم برای یک دهه کاهش دهد.(البته راه این تلاش از سوی دیوان عالی سد شد).
از کار انداختن یک دمکراسی چندنژادی پویا نه تنها مستلرم اقدامات قضایی نظیر حکم 5 به 4 محافظه کاران واقع در دیوان عالی در پرونده شلی کانتی در برابر هولدر با هدف از موضوعیت انداختن «قانون حقوق رای دهی» بلکه از طریق قصور در خدمت نیز انجام می گیرد. امتناع همه جانبه میچ مک کانل از حتی مشارکت در تدوین قوانینی که از زیرساخت انتخاباتی کشور در برابر هک کردن و دخالت بیگانه محافظت کند - با وجود شواهد متقن دال بر اینکه چنین اتفاقی در سال 2016 رخ داده است - این علامت واضح را ارسال می کند که از منظر کسانی از قماش او، این یک دمکراسی آمریکایی نیست که ارزش محافظت یا نجات داده شدن داشته باشد.
دنبال کردن مطالبه خطرناک یک جمهوری سفیدپوست، نیروی نظامی آمریکا را نیز تضعیف می کند. وقتی ترامپ به قدرت رسید بیشتر از 40 هزار مهاجر یونیفرم پوش و مشتاق جنگیدن و مردن به خاطر ایالات متحده آمریکا وجود داشت و هر سال حدود 5 هزار تن به این جمع اضافه می شدند. اما وزارت دفاع تحت فرمان دولت بوش سیاست هایی را پیشنهاد داده یا به اجرا گذاشته که به معنای عدول از وعده های داده شده در مورد اعطای شهروندی به مهاجران شاغل در نیروهای مسلح است. بر اساس دستورهای صادر شده این وزارتخانه مهاجرین حتی کسانی را که از زبان و مهارت های پزشکی خاصی برخوردارند، از خدمت کردن منع کرده و تهدید به اخراج خانواده هایی کرده که در حال حاضر در نیروهای مسلح خدمت می کنند. در عین حال سربازان و ملوانانی که قرار است تمام آمریکاییان را نمایندگی و از آنان دفاع کنند، با افتخار کلاه ها و نشان های «دوباره عظمت آمریکا را به آن بازگردانید» می پوشند و بر لباس می زنند، با اینکه اقلیت های نژادی در سال 2015 «تا 40 درصد نیروهای فعال در وزارت دفاع را تشکیل داده بودند.» به این ترتیب تعجبی ندارد که در سال 2018 ارتش نتوانسته به اهداف استخدامی خود برسد و در نتیجه به منظور اجتناب از دو سال پیاپی ناکامی در رسیدن به اهداف استخدامی خود، مجبور به پایین آوردن سطح انتظارات خود برای سال 2019 شده است.
در این روند توان اقتصادی ایالات متحده نیز در امان نمانده است. در حالی که اکثر بحث ها پیرامون اقتصاد و مهاجرت بر تاثیر آنها بر بخش کشاوری متمرکز بوده، سیاست های بیگانه هراسانه جمهوریخواهان ضربه مستقیمی به آموزش عالی و ظرفیت کشور در این زمینه و رهبری در نوآوری تکنولوژیک و علمی نیز زده است. یک گزارش سال 2013 خاطر نشان می کند که دانشجویان بین المللی که در دانشگاه های آمریکایی ثبت نام کرده اند «3/70 درصد از کل دانشجویان فارغ التحصیل تمام وقت را در مهندسی برق، 2/63 درصد در علوم رایانه ای، 4/60 درصد در مهندسی صنعتی و بیشتر از 50 درصد در مهندسی شیمی، مواد و مکانیک و نیز اقتصاد (که یک رشته غیر از رشته های علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات محسوب می شود) به خود اختصاص داده اند.» این دانشجویان توان فکری، نوآوری، تحقیق و فناوری با خود به داخل کشور می آورند. در واقع در بازه زمانی بین می 2009 و می 2015 در مقایسه با 2/5 درصد استخدام ها در رشته های غیر علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات، استخدام[m1] در مشاغل علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات تا 5/10 درصد رشد داشته. نزدیک به سه چهارم افراد استخدامی در شرکت های فناوری سیلیکون ولی شهروندان آمریکایی نیستند. با این حال با ظهور ترامپ و سیاست ها و شعارهای او، آموزش عالی آمریکا که سوخت لازم را در رشد مشاغل علمی، مهندسی فناوری و ریاضیات تامین می کرد، به هیچ روی مثل گذشته جذاب نیست. بعد از به قدرت رسیدن ترامپ و به اجرا گذاشتن قانون ممنوعیت مهاجرتی، رجزخوانی ها درباره «ساخت دیوار» و اظهارات حقارت بار درمورد «کشورهای سوراخ فاضلاب»، ثبت نام دانشجویان خارجی در برنامه های ماقبل کارشناسی 5/5 درصد و در برنامه های کارشناسی در دانشگاه های آمریکایی بیشتر از 6 درصد کاهش داشته است.
تصمیم مبنی بر ساخت سرزمین «دوباره عظمت آمریکا را به آن بازگردانید» توضیح می دهد که چرا با وجود مشکلاتی چنین مشهود – بی احترامی به قهرمانان نظامی، دخالت در فساد گسترده، دوستی کردن با یک خودکامه روزنامه نگارکش در عربستان سعودی، طفره رفتن از چندین ادعای تعرض جنسی از جمله تجاوز؛ خلق صحنه های هراس انگیز از بی رحمی با حمایت کاخ سفید در مرز کشور؛ و باور به اینکه پوتین در موضوع مداخله روسیه در انتخابات سال 2016 بر سازمان های اطلاعاتی ما اشراف دارد- همگی در بیرون راندن یکی از غیرمحبوب ترین روسای جمهور آمریکا در تاریخ ثبت شده این کشور ناکام مانده اند. ساده است، زیرا ترامپ به جمهوریخواهان وعده بازگشت حاکمیت سفیدپوستان را می دهد. برای جناح راست و پایگاه رای او، ترامپ مهم تر از کشوری است که در آن بر سر قدرت هستند و قسم خورده اند که از آن حمایت و دفاع کنند.
توئیت های شرم آور ترامپ یک بار دیگر به بحث در این باره دامن زده اند که آیا رئیس جمهور نژاد پرست است یا نه و سکوت نسبی جمهوریخواهان یک بار دیگر پرسش هایی را در این باره مطرح کرده که آیا آنها از محکوم کردن او امتناع می کنند (تنها 4 نفر از اعضای حزب جمهوریخواه به قطعنامه مجلس جهت محکومیت این اقدام رای داده اند.). اما تمرکز صرف بر رویدادهای هفته جاری یا حتی تاکید بر اظهارات نژادپرستانه مکرر ترامپ در گذشته، موجب نادیده گرفته شدن تصویر بزرگ تر می شود: حمله اهانت آمیز به ایلهان عمر، آیانا پرسلی، الکساندرا اوکاسیو کورتز و رشیده طلیب نماینده را تنها باید بخشی از یک حمله بزرگ تر به آمریکا و فرهنگ غنی تنوع و حقوق مدار آن دانست که وجود آنها برای عظمت حقیقی آمریکا ضروری است.
نویسنده: کارول اندرسون ( Carol Anderson) استاد مطالعات آفریقایی- آمریکاییان در دانشگاه اموری
منبع: http://yon.ir/yYHaj
انتهای پیام/