به گزارش آوای نشاط، روز شنبه ۳۰ آذرماه امسال قاضی محمد تقی شعبانی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری۱۱۱ هفتچنار از قتل مرد ۸۲سالهای به نام هاشم با خبر و همراه تیمی از کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی راهی محل شد. نخستین بررسیها نشان داد پیکر نیمهجان هاشم ۲۳آذرماه در حالی که از ناحیه گردن، پا و دست به شدت زخمی شدهبود، جلوی خانهاش کشف و برای درمان به بیمارستان منتقل میشود. از سوی دیگر مشخص شد پیر مرد پولدار که ساختمان چهارطبقهای دارد همراه همسر سومش به نام ثریا در یکی از طبقات زندگی میکرده است و سه طبقه دیگر ساختمانش نیز در اختیار مستأجرانش بوده است.
در حالی که همسر مقتول مدعی بود شوهرش دست به خودکشی زدهاست، مأموران وی و پسرش را به عنوان مظنونان حادثه بازداشت کردند. پسر خوانده مقتول در بازجوییها منکر قتل پدرش شد، اما گفت که مادرش و یکی از همسایهها به نام گوهر با پدرخواندهاش اختلاف داشتهاند. زن مقتول هم در ادامه در ادعایی گفت که با شوهرش اختلاف داشته است، اما او شوهرش را نکشته و مستأجرشان به نام گوهر که به خاطر نگهداری سگش در خانه با هاشم اختلاف پیدا کردهبود شب حادثه مقابل چشمانش شوهرش را به قتل رساندهاست.
سپس مأموران گوهر را بازداشت کردند، اما متهم ۴۵ساله منکر قتل شد تا اینکه صبح دیروز مقابل قاضی محمدتقی شعبانی پس از گذشت حدود دو ماه از حادثه به قتل صاحبخانه با همدستی همسرمقتول اعتراف کرد. تحقیقات از دومتهم ادامه دارد.
گفتگو با قاتل
چه شد که پس از دوماه تصمیم گرفتی به قتل اعتراف کنی؟
من واقعاً خسته شدهبودم و از طرفی هم عذاب وجدان داشتم، اما الان که اعتراف کردم راحت شدم.
چه اختلافی با صاحبخانهات داشتی که دست به قتل او زدی؟
او پیرمرد سختگیری بود و ما را با رفتار و کارهایش آزار و اذیت میکرد به طوریکه من قبل از قتل تصمیم گرفتم تا آخر آذر ماه از خانهاش بروم.
زن مقتول گفته بود که به خاطر نگهداری سگ در خانهات با او اختلاف داشتی؟
بله، یکی از اختلافات ما سگ خانگیام بود. او میگفت سگم زیاد واق واق میکند و باید سگم را به خانه نیاورم که من قبول نمیکردم، چون سگ امانت بود و خیلی دوستش داشتم، اما غیر از این اختلافات دیگری هم داشتیم مثلاً او همیشه روی صندلی جلوی در مینشست و رفت و آمدهای ما را میپایید و گاهی هم برای مهمانهای ما مزاحمت ایجاد میکرد که به خانهاش نیایند.
سگ را از چه کسی امانت گرفته بودی؟
من دو پسر دارم که هر دو مستقل هستند. یکی از آنها مدتی قبل به ترکیه رفت و سگ مینیاتوریاش را به من سپرد که از او نگهداری کنم و من خیلی سگ پسرم را دوست داشتم و به هیچ عنوان نمیخواستم سگم را از خودم جدا کنم.
یعنی به قیمت جان یک انسان؟
من تنها قصد قتل او را نداشتم همسرش هم دوست داشت شوهرش به قتل برسد و مرا تشویق کرد.
چرا؟
او میگفت شوهرش تمامی اموالش را به صورت وکالتی به دختر زن قبلیاش و دامادش داده است و دیگر برای او ارزشی ندارد.
از چه زمانی تصمیم به قتل گرفتید؟
از اول آذرماه که آزار و اذیتهای او بیشتر شد.
درباره شب حادثه توضیح بده؟
قرار بود شب قبل از حادثه او را به قتل برسانیم، اما آن شب همسایهها همه بودند تا اینکه شب حادثه همسر مقتول گفت همسایهها نیستند و هاشم هم خواب است و الان وقت اجرای نقشه است. من دستکش به دست کردم و با کاتر موکتبری که همیشه همراه داشتم به طبقه پایین رفتم و در خواب به او حمله کردم که او بیدار شد و با عصایش با من درگیر شد. بههرحال تعدادی ضربه به او زدم و بعد از ترس فرار کردم که دیدم همسرش هم از خانه فرار کرده است.
پس از قتل کجا رفتی؟
پس از قتل به خانه پسر خوانده اش رفتم و لباسهایم را عوض کردم تا کسی به من شک نکند و دوباره بعد از چند ساعت به خانه برگشتم.
پسر خواندهاش دست داشت؟
من خبر ندارم، اما مادرش کلید خانه او را به من داد.
آخرین حرف؟
مرا قصاص کنند.
منبع:جوان
انتهای پیام/