|
به گزارش آوای نشاط، نمرود یکی از پادشاهان جبار و ستمگر تاریخ شمرده میشود که در دوران ابراهیم نبی (ع) در بابل حکمرانی میکرد. امام صادق علیهالسلام در روایتی فرمود «پادشاهان زمین چهار تا از مؤمنان و کافران بودند: از مؤمنان: سلیمان بن داود و ذوالقرنین و از کافران: نمرود و بختالنصر بودند؛ مَلَکَ الْأَرْضَ کُلَّهَا أَرْبَعَةٌ مُؤْمِنَانِ وَ کَافِرَانِ فَأَمَّا الْمُؤْمِنَانِ فَسُلَیْمَانُ بْنُ دَاوُدَ وَ ذُو الْقَرْنَیْنِ وَ الْکَافِرَانِ نُمْرُودُ وَ بُخْتُنَصَّرَ» (الخصال، ج1، ص255) او اولین کسى است که ادعاى ربوبیت کرد و با ابراهیم علیهالسلام در این خصوص محاجه کرد.
در یکی از داستانهای مربوط به مواجهه نمرود با ابراهیم نبی آمده است، ایشان زمانی که گردنافرازی و تکبر نمرود را مشاهده کرد به او گفت: پروردگار من کسی است که زنده میکند و میمیراند. بر اساس روایات، نمرود خیرهسرانه پاسخ داد من هم این کار را انجام میدهم. سپس از زندان دو نفر را بیرون آورد؛ یکی را کشت و دیگری را آزاد کرد. ابراهیم (ع) در عوض فرمود خداوند خورشید از مشرق بیرون آورده و از مغرب پایین میبرد. در این لحظه بود که بهت و حیرت و عصبیت نمرود را فروگرفت.1
مضاف بر اینکه تا پیش از این معجزه گلستان شدن آتش بر ابراهیم علیهالسلام را به وضوح دیده بود. بالاخره با وجود این همه خباثتها و تکبری که نمرود داشت، خداوند به واسطه پشهای که وارد بینی و مغزش شد، او را از پای در آورد و خدا اینگونه بینی نمرودیان را به زمین میساید. از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل است «روز چهارشنبه ابراهیم در آتش انداخته شد و روز چهارشنبه منجنیق مهیا شد؛ روز چهارشنبه هم خداوند پشه را بر نمرود مسلط کرد؛ یَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ أُلْقِیَ إِبْرَاهِیمُ ع فِی النَّارِ وَ یَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ وَضَعُوا الْمَنْجَنِیقَ ... یَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَى نُمْرُودَ الْبَقَّة» (الخصال، ج2، ص388)
امام صادق علیهالسلام نیز ضمن روایتی فرمود «خداوند پشه را وسیلهاى براى خوار کردن یکى از جبّاران متمرّد و منکر ربوبیّت خود کرد. خدا ضعیفترین خلق خود را بر او مسلط کرد تا قدرت و عظمت خود را به او بنمایاند و آن همان پشهاى بود که از بینى داخل مغزش شده و او را کشت؛ فَأَمَّا الْبَعُوضُ ... وَ أَهَانَ بِهَا جَبَّاراً تَمَرَّدَ عَلَى اللَّهِ وَ تَجَبَّرَ وَ أَنْکَرَ رُبُوبِیَّتَهُ فَسَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِ أَضْعَفَ خَلْقِهِ لِیُرِیَهُ قُدْرَتَهُ وَ عَظَمَتَهُ وَ هِیَ الْبَعُوضُ فَدَخَلَتْ فِی مَنْخِرِهِ حَتَّى وَصَلَتْ إِلَى دِمَاغِهِ فَقَتَلَتْه». (الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج2، ص342)
پاورقی:
1ـ «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذی حَاجَ إِبْراهیمَ فی رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّیَ الَّذی یُحْیی وَ یُمیتُ قالَ أَنَا أُحْیی وَ أُمیتُ قالَ إِبْراهیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمین؛ آیا از [حالِ] آن کس که چون خدا به او پادشاهى داده بود [و بدان مىنازید، و] با ابراهیم درباره پروردگارش محاجّه میکرد، خبر نیافتى؟ آنگاه که ابراهیم گفت: «پروردگار من همان کسى است که زنده مىکند و مىمیراند.» گفت: «من [هم] زنده مىکنم و [هم] مىمیرانم.» ابراهیم گفت: «خدا[ىِ من] خورشید را از خاور برمىآورد، تو آن را از باختر برآور.» پس آن کس که کفر ورزیده بود مبهوت ماند و خداوند قوم ستمکار را هدایت نمىکند.». / آیه258 سوره بقره
انتهایپیام/