کد خبر: ۵۲۱۳۳
تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۷:۴۳
این روزها پرستاران با تمام سختی ها و کمبودها در خط مقدم مبارزه با کرونا قرار دارند و زندگی شخصی‌ این سفیدپوشان تحت تاثیر این بیماری قرار گرفته است به گونه‌ای که اکثر آن‌ها از کانون گرم خانواده دور مانده‌اند تا سلامت را به دیگران هدیه بدهند.

به گزارش آوای نشاط، کتایون حمیدی: صورتش را با ماسک و عینک مخصوصی پوشانده؛ فقط می‌توان از نامی که روی لباس گان(لباس مخصوص) نوشته شده، تشخیص‌ داد که او زن یا مرد است.
۱۰ دقیقه‌ای فرصت می‌خواهد تا ماسک و لباسش را در آورده و در محیط استرلیزه با یکدیگر گفت‌وگو کنیم.

نقش رد ماسک و لب‌های خشک ترک خورده روزه‌داری

رد ماسک روی چهره‌اش با لب‌های ترک خورده ناشی از روزه داری جلوه‌گری می‌کند. او تمام سختی ها را به جان خریده و عزمش را جزم کرده تا برای سلامتی بیماران مبتلا به کرونا بجنگند.

«برای رسیدن به بلندای بخشندگی باید از وجود خویش بگذری». این را پرستاری می‌گوید که دو ماهی می‌شود حسرت به آغوش کشیدن نوزاد ۲۰ ماه‌اش را می‌کشد.

مینا محمودی متولد سال ۱۳۶۱، پرستار بخش ویژه بیمارستان امام رضا(ع) تبریز با سابقه ۷ سال خدمت است که از همان روزهای نخست شیوع کرونا در شیفتش حضور دارد و لحظه‌ای سنگر خود که آی سیو ۵ بیمارستان امام رضا(ع) تبریز است را ترک نکرده است.

پدر و مادرش اهل اردبیل هستند ولی او به علت شغل پدرش در نیروی هوایی، در خوزستان متولد شده است؛ روزها گذشت و دست سرنوشت آنها را در تبریز ساکن کرد و سپس با همسرش که اهل تبریز است، آشنا می‌شود و زندگی خود را در این شهر ادامه می‌دهد.

روایت ایلحان و مادر فرشته‌ای که در میدان نبرد ایستاده است

خانم محمودی یک پسر ۲۰ ماهه به نام ایلحان دارد که از ۷ اسفند ۹۸ حسرت در آغوش کشیدن او به سینه‌اش را می‌کشد.

او می‌گوید: «زمانی که اولین مورد کوئید ۱۹ در استان آذربایجان‌‌شرقی ثبت شد، همه ما مدافعان سلامت در خط مقدم حضور داشتیم و عهد بستیم که تا شکست کرونا، از پای نخواهیم نشست».

فرشته سفیدپوش دوران کرونایی ادامه می‌دهد: «البته برخی از همکارانی بودند که شرایط برای آنها مطلوب نبود و صحنه را ترک کردند و این شرایط برای همه کادر درمان فراهم بود ولی آنهایی که الان در خط مقدم نبرد با کرونا قرار دارند، آنهایی هستند که با خدا معامله کردند».

 روزهای دور از خانه   با گان و ماسک و شیلد در فضای خفه بیمارستان

او از شرایط سخت پوشیدن لباس‌های ویژه کرونا و ماسک و گرمای محیط برایم می‌گوید: «فکر کنید ساعت‌ها باید با لباس‌ها گشاد و چند لایه و ماسک ضخیم در یک محیطی بسته قرار بگیرید که گاها نفس کشیدن هم سخت می‌شود به طوریکه به خاطر رعایت حال مریض‌ها نمی‌توان پنجره‌ها را هم باز کرد و با این شرایط در حال انجام وظیفه هستیم».

محمودی می‌افزاید: «در این شرایط سخت کرونا، محدودیت در مرخصی و آف داریم که البته حق هم می‌دهیم چراکه اگر ما نباشیم، چه کسی از بیماران مراقبت خواهد کرد؟».

وقتی دلم برای ایلحان یک ذره می‌شود

با خنده ادامه می‌دهد: «روزی از دست کرونا خسته شدم و دلم برای پسر ۲۰ ماهه‌ام لک زد و دیگر تحمل دوری‌اش را نداشتم از این رو به سرپرستار گلایه کردم که مگر ما چه گناهی داریم که نباید زمان آف داشته باشیم، من دلم برای عطر تن پسرم تنگ شده است که سرپرستارمان لطف کرد و فردای آن روز به من آف داد تا بتوانم پسرم را از پشت در ببینم؛ به قدری آن روز لذت‌بخش بود که انگار دوپینگ دوباره کردم و دیگر با انرژی سر کار خود حاضر شدم».

وقتی نام ایلحان را می‌آورم، اشک در چشمان‌اش حلقه می‌زند و قربان صدقه‌های خود را نثار پسر کوچک ۲۰ ماهه‌اش می‌کند.

می‌خواهم از دوری دو و نیم ماهه خود از پسر خردسالش برایم تعریف کند: «همان‌طور که گفتم من در این شهر غریب هستم و پدر و مادرم ساکن اردبیل و خواهرم در تهران زندگی می‌کند و اینجا جز خانواده همسرم هیچ کسی را نداریم».

او ادامه می‌دهد: «وقتی ماموریت حضور در سنگر نبرد با کرونا را پذیرفتم، ابتدا به خانواده و اقوام خودم فکر کردم که اگر آنها روی تخت بیمارستان بخوابند، چه کسی تیمار آنها خواهد بود از این‌رو همه مبتلایان بستری شده در بیمارستان را همانند نزدیکان خود دیدم و سعی کردم در این شرایط سخت به آنها کمک کنم و در عوض وقتی با خانواده خودم صحبت کرده و شاهد سلامتی آنها بودم خدا را شکر می‌گفتم ولی با همه این اوصاف من یک کودک شیرخواره دارم که هنوز به من نیاز دارد».

جدایی ۶۵ روزه مادر با فرزند ۲۰ ماهه‌اش

به گفته خودش، وقتی کرونا آمد، مادر همسرش نیز دچار آنفولانزای شدید شد و از این‌رو او به ناچار فرزندش را پیش خواهرش در تهران گذاشت و این دوری باعث شد حتی ایلحان ۲۰ ماهه از او قهر کند!

او با تشکر از کمک‌های مادر همسرش، توضیح می‌دهد: «وقتی حال مادر همسرم خوب شد، ایلحان را از تهران به تبریز آوردیم ولی پسر کوچک‌ام اصلا به صورت من نگاه نمی‌کرد و قهر کرده بود و حتی خواهرم تعریف می‌کرد که دوری از تو باعث شده بود تا ایلحان حال خوبی نداشته باشد ولی خدا را شکر که بعد از یک هفته، با من آشتی کرد ولی همچنان در خانه مادر همسرم است و من هر روز آنجا رفته و از دور نگاه‌‌اش می‌کنم».

ایلحان، قلب مادر به عشق تو می‌تپد، مامان را ببخش

فرشته سفید پوش به لحظه جدایی خود از پسر ۲۰ ماهه‌اش اشاره کرده و ادامه می‌دهد: «می‌خواهم به ایلحان یک حرفی را بگویم تا وقتی بزرگ شد، این گفت‌وگو را بخواند و بداند که قلب مادر همیشه به عشق او می‌تپد، ایلحان، پسر عزیزم، دورت بگردم، مامان همیشه عاشق تو هست و من را ببخش که در کنارت نیستم، نتوانستم در روزهایی که به من نیاز داشتی کنارت باشم، در روزهایی که به شیر من احتیاج داشتی، به تو شیر بدهم؛ امیدوارم جبران کنم و تایم‌های مادر پسری زیادی را با یکدیگر سپری کنیم»، ایلحانم، بالشت مامان تا صبح به خاطر دوری از تو خیس اشک است.

لحظات روزه‌داری و افطار در بین کادر بیمارستان امام رضا(ع) تبریز

خانم محمودی از فداکاری همکارانش در بیمارستان تشکر کرده و می‌گوید: «همان‌طور که می‌دانید، کادر درمان هر لحظه باید گلوی خود را مرطوب نگه دارند تا اگر ویروسی هم وارد گلویشان شد از این طریق دفع شود ولی من خدا را شاهد قرار می‌دهم که ۹۰ درصد کادر درمان بیمارستان ما، روزه هستند و با آن لباس‌های چند لایه و نامناسب و گرم و ماسک‌های ضخیم روزه می‌گیرند و دعای هر روز افطارشان دفع و رفع این ویروس از دنیاست».

او در ادامه به صبر و شکیبایی همسر خود اشاره کرده و می‌گوید: «در این چند ماه یکبار گلایه یا بی‌صبری نکرده است و تنها گلایه‌اش به فشاری و خستگی است که در من می‌بیند و از من می‌خواهد تا به روحیه خودم برسم».

او به لحظات شیرین درمان مبتلایان به کرونا و انتقال آنها به بخش‌ها اشاره کرد و همچنین از مردم هم درخواست‌هایی دارد: «از مردم می‌خواهم تا رعایت کنند و گمان نکنند که کرونا تمام شده است؛ به فکر ما هم باشند زیرا ما هم تاب‌آوری محدودی داریم و دوست داشتیم الان کنار خانواده و فرزند خود باشیم؛ البته برخی از مردم نیز از دستکش و ماسک استفاده میکنند ولی متاسفانه آنها را در شهر رها می‌کنند در حالیکه همین دستکش و ماسک منشا بیماری و ویروس است».

به امید روزهای بدون ماسک و دستکش

این مدافع سلامت صحبت‌هایش را اینگونه به پایان می‌رساند: «از خدا می‌خواهم تا این روزها به پایان برسد و همه مردم را بدون ماسک و دستکش در خیابان و با لب خندان ببینم».

مدافعان سلامت سفید پوش شده‌اند تا ما سیاه پوش نشویم؛ آنها دیدار خانواده را برای خودشان حرام کرده‌اند تا سلامت را به دیگران هدیه دهند.

اگر چه بحران کرونا‬ و این روزهای تلخ تمام خواهند شد اما مردم مدافعان سلامت را که با وجود تمام سختی‌ها و کمبودها در خط مقدم نبرد با این ویروس هستند، به عنوان قهرمانان ملی از یاد نخواهند برد.

انتهای پیام

 

منبع: فارس
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: