|
به گزارش آوای نشاط، متن زیر برشی از کتاب «معرفت امام زمان» اثر ابراهیم شفیعی سروستانی است که در ادامه میخوانی
معرفت امام در آموزههای اسلامی
«معرفت امام» جایگاه و اهمیت ویژهای در آموزههای اسلامی دارد و در سخنان پیامبر گرامی اسلام (ص) و امامان معصوم (ع) تأکید فراوانی بر آن شده است. برای روشنتر شدن این موضوع به برخی از روایاتی که در این زمینه وارد شده است، اشاره میکنیم:
۱. در روایتی که به صورت متواتر [۱] و از طریق شیعه و اهل سنت از پیامبر اعظم (ص) نقل شده، نشناختن امام زمان و معرفت نداشتن نسبت به او با مردن در عصر جاهلیت (عصر کفر و شرک) برابر دانسته شده است. در این روایت میخوانیم: مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمامَ زَمانِهِ ماتَ مِیْتَةً جاهِلِیَّةً. [۲] هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.
۲. امام باقر (ع) در این زمینه میفرماید: مَنْ ماتَ وَ لَیْسَ لَهُ إِمامٌ فَمِیتَتُهُ مِیتَةً جاهِلِیَّةً وَ مَنْ ماتَ وَ هُوَ عارِفٌ لاِءِمامِهِ لَمْ یَضُرُّهُ تَقَدَّمَ هَذا الأَمْرِ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ ماتَ وَ هُوَ عارِفٌ لاِءِمامِهِ کانَ کَمَنْ هُوَ مَعَ الْقائِمِ فِی فُسْطاطِهِ. [۳] هر کس در حالی که امامی نداشته باشد، بمیرد، مردنش، مردن جاهلیت است و هر آنکه در حال شناختن امامش بمیرد، پیش افتادن یا تأخیر این امر [دولت آل محمد (ع)]، او را زیان نرساند و هر کس بمیرد در حالی که امامش را شناخته، همچون کسی است که در خیمه قائم [(ع)] با آن حضرت باشد.
۳. حارث بن مغیره از امام صادق (ع) چنین نقل میکند: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِاللّهِ (ع): قالَ رَسُولُ اللّهِ (ص): «مَنْ ماتَ لایَعْرِفُ إِمامَهُ ماتَ مِیتَةً جاهِلِیَّةً»؟ قالَ: نَعَمْ، قُلْتُ: جاهِلِیَّةَ جَهْلاءَ أَوْ جاهِلِیَّةً لایَعْرِفُ إِمامَهُ؟ قالَ: جاهِلِیَّةَ کُفْرٍ وَ نِفاقٍ وَ ضَلالٍ. [۴]
به ابوعبدالله [امام صادق] (ع) عرض کردم: آیا رسول خدا (ص) فرمود: «کسی که بمیرد و امامش را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است»؟ فرمود: آری. گفتم: جاهلیت کامل یا جاهلیتی که امامش را نشناسند؟ فرمود: جاهلیت کفر و نفاق و گمراهی.
حال این پرسش مطرح میشود که چرا در آموزههای اسلامی این همه بر لزوم معرفت امام تأکید شده است؟ برای یافتن پاسخ این پرسش، لازم است که نگاهی اجمالی به جایگاه امام و امامت در مکتب اسلام داشته باشیم:
۱. در روایتی که از امام رضا (ع) نقل شده، در این زمینه چنین آمده است: إِنَّ الإِمامَةَ زِمامُ الدِّینِ وَ نِظامُ الْمُسْلِمِینَ وَ صَلاحُ الدُّنْیا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنیِنَ إِنَّ الإِمامَةَ أُسُّ الإِسْلامِ النامِی وَ فَرْعُهُ السّامِی بِالإِمامِ تَمامُ الصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ وَ الصِّیامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهادِ وَ تُوْفِیرُ الفَیءِ وَ الصَّدَقاتِ وَ إِمْضاءَ الْحُدُودِ وَ الْأَحْکامِ وَ مَنْعُ الثَّغُورِ وَ الأَطْرافِ. الإِمامُ یُحِلُّ حَلالَ اللّهِ وَ یُحَرِّمُ حَرامَ اللّهِ وَ یُقِیمُ حُدُودَ اللّهِ وَ یَذُبُّ عَنْ دِینِ للّهِ وَ یَدْعُو إِلی سَبِیلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الحَسَنَةِ وَ الْحُجَّةِ الْبالِغَةِ. [۵]
امامت، زمام دین و مایه نظام مسلمانان و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است. امامت، اساس رشد یابنده اسلام و شاخه بلند آن است. تمامیت نماز و روزه و حج و جهاد و گردآوری مالیات و صدقات و اجرای حدود و احکام و حراست از مرزهای اسلام همه به دست امام است. امام، حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام میکند و حدود خدا را برپا میدارد و از دین خدا دفاع میکند. او با حکمت و اندرز و حجت رسا [مردم] را به راه پروردگارش فرامی خواند.
با توجه به این روایت به خوبی روشن میشود که بقای همه اصول و فروع اسلام به وجود امام بسته است و آموزههای اسلامی جز با وجود امام تحقق عینی و عملی نمییابد. از این رو کسی که امام زمانش را نشناسد، هیچ بهره ای هم از اعمال خود نخواهد برد.
۲. در روایتی که از امام باقر (ع) نقل شده، این موضوع با صراحت بیشتری بیان شده است. آن حضرت میفرماید: ذُرْوَةُ الأَمْرِ وَ سَنامُهُ وَ مِفْتاحُهُ وَ بابُ الأَشْیاءِ وَ رِضَا الرَّحْمنِ الطّاعَةُ لِلاْءِمامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ. إِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ: «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَد أَطاعَ اللّهَ وَ مَنْ تَوَلّی فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظا» [۶] أَما لَوْ أَنَّ رُجلاً قامَ لَیْلَهُ وَ صامَ نَهارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِیعِ مالِهِ وَ حَجَّ جَمِیعِ دَهْرِهِ وَ لَمْیَعْرِفْ وَلایَةَ وَلِیِّ اللّهِ فَیُوالِیَهُ وَ یَکُونُ جَمِیعُ أَعْمالِهِ بِدَلالَتِهِ إِلَیْهِ ما کانَ لَهُ عَلَی اللّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حَقٌّ فِی ثَوابِهِ وَ لاکانَ مِنْ أَهْلِ الإِیمانِ. [۷]
بالاترین مرتبه امر [دین] و کلیدش و در همه چیز و مایه خرسندی خدای رحمان، پیروی از امام بعد از شناخت اوست. همانا خدای عزّ و جلّ میفرماید: «هر کس از پیامبر فرمان بَرَد، در حقیقت خدا را فرمان برده و هر کس روی گردان شود، ما تو را بر ایشان نگهبان نفرستادهایم» همانا اگر مردی شبها را به عبادت به پاخیزد و روزها را روزه دارد و تمام اموالش را صدقه دهد و در تمام دوران عمرش به حج رود و امر ولایت ولیّ خدا را نشناسد تا از او پیروی کند و تمام اعمالش با راهنمایی او باشد، برای او از ثواب خدای جلّ و عزّ حقی نیست و او از اهل ایمان نباشد.
این روایت ضرورت و فلسفه تأکیدهای فراوان اسلام بر شناخت امام را به خوبی آشکار میکند و روشن میسازد که معرفت امام از آن رو اهمیت دارد که مقدمه پیروی و اطاعت از اوست. به همین دلیل است که میبینیم در بسیاری از روایتهای «من مات» به جای تعبیر «و لم یعرف امام زمانه»، عبارتهایی چون «و لیس علیه إمام» [۸] یا «و لیس له إمام» [۹] یا «و لیس له إمام یأتمّ به» [۱۰]، «و لیس له إمام یسمع له و یطیع» [۱۱] «و لیس علیه طاعة» [۱۲]، «و لیس فی عنقه بیعة» [۱۳] آمده است که همه آنها بر مقدمه بودن معرفت برای پیروی و اطاعت از امام به عنوان شرط نجات و رستگاری دلالت میکند.
۳. توجه به روایت ذیل که از امام حسین (ع) نقل شده است این موضوع را روشنتر میسازد. آن حضرت در این روایت با اشاره به فلسفه آفرینش انسان میفرماید: أَیُّهَا الناسُ! إِنَّ اللّهَ، جَلَّ ذِکرُهُ، ما خَلقَ العِبادَ إِلاّ لِیَعرِفوهُ فإِذا عَرَفوهُ عَبَدُوهُ فَإِذا عَبَدُوهُ استَغنَوا بِعِبادَتِهِ عَن عِبادَةِ ماسَواهُ. هان ای مردم! همانا خداوند بزرگ باد یاد او بندگان را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند. پس هرگاه او را بشناسند، او را بپرستند و هرگاه او را بپرستند، با پرستش او، از بندگی هر آنچه جز خداست، بینیاز شوند.
مردی پرسید: ای فرزند رسول خدا، پدر و مادرم فدایت، معرفت خدا چیست؟ حضرت فرمود: «مَعرِفَةُ أَهلِ کُلِّ زَمانٍ إِمامَهُمُ الَّذِی یَجِبُ عَلَیهِم طاعَتُهُ؛ این است که اهل هر زمانی، امامی را که باید از او فرمان برند، بشناسند». [۱۴]
بنابراین، میتوان گفت: فلسفه آفرینش انسان، رسیدن به مقام معرفت خداست. این معرفت حاصل نمیشود مگر به معرفت امام و حجت عصر (ع)؛ زیرا امام، آینه تمام نمای حق و واسطه شناخت خداست، چنانکه امام صادق (ع) فرمود: … نَحنُ العالِمُونَ (القائِمُونَ) بِأَمرِهِ وَ الدّاعُونَ إِلی سَبیلِهِ، بِنا عُرِفَ اللّهُ وَ بِنا عُبِدَ اللّهُ، نَحنُ الأَدِلاّءُ عَلَی اللّهِ وَ لَولانا ما عُبِدَ اللّه. [۱۵] ما دانایان (برپا دارندگان) به امر خدا و دعوت کنندگان به راه او هستیم. به واسطه ما خدا شناخته و پرستیده میشود. ما راهنمایان به سوی خدا هستیم و اگر ما نبودیم، خدا پرستیده نمیشد.
در روایت زیر که از امام علی (ع) نقل شده، ارتباط بین معرفت امام و سعادت و رستگاری انسانها، به بیان دیگری توضیح داده شده است: أَسْعَدُ النّاسِ مَنْ عَرَفَ فَضْلَنا وَ تَقَرَّبَ إِلَی اللّهِ بَنا وَ اَخْلَصَ حُبَّنا وَ عَمِلَ بِما إِلَیْهِ نَدَبنا وَ انْتَهی عَمّا عَنْه نَهَیْنا فَذاکَ مِنّا وَ هُوَ فِی دارِالمُقامَةِ مَعَنا. [۱۶]
خوشبختترین مردم کسی است که فضل و مقام ما را بشناسد و به وسیله ما به خدا نزدیک شود و در دوستی ما یکدل و مخلص باشد و به آنچه ما بدان فراخواندیم عمل کند و از آنچه ما نهی کردیم دست بردارد. چنین کسی از ماست و در سرای ماندگاری (بهشت) با ماست.
۴. توجه به مفاد دعاهایی که خواندن آنها در عصر غیبت مورد تأکید قرار گرفته است، نیز ما را به اهمیت موضوع شناخت حجت خدا و نقش آن در زندگی انسان رهنمون میسازد.
بر اساس روایتی که زرارة بن اعین از امام صادق (ع) نقل میکند، آن حضرت پس از پیشگویی غیبت قائم (ع) در پاسخ این پرسش زراره که: «اگر آن زمان را درک کردم، چه عملی را پیشه خود سازم؟» میفرماید: یا زُرارَةُ إِنْ أَدْرَکْتَ ذلِکَ الزَّمانَ فَأَدِمْ هذا الدُّعاءَ: «أَللّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ، أَللّهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ، أَللّهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَکَ، ضَلَلْتُ عَنْ دینی». [۱۷] ای زراره! اگر آن زمان را درک کردی پیوسته این دعا را بخوان: «بار الها! خودت را به من بشناسان؛ که اگر خودت را به من نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت. بار الها! فرستاده ات را به من بشناسان؛ که اگر فرستاده ات را به من نشناسانی، حجت تو را نخواهم شناخت. بار الها! حجت خود را به من بشناسان؛ که اگر حجتت را به من نشناسانی، از دینم گمراه میشوم.
این دعا با اندک تفاوتی، در یکی از توقیعات امام عصر (ع) نیز آمده است. [۱۸]
شیخ صدوق (ره) درباره ضرورت معرفت امام و آنچه که هر مسلمان باید در مورد امام خود بداند، مینویسد: بر ما واجب است که پیامبر [اسلام] و امامان پس از او را که درود خدا بر آنان باد، با نامها و ویژگیهایشان بشناسیم. این امر فریضه واجبی است که بر ما لازم آمده است و خداوند عذر هیچ کس را در مورد آن نمیپذیرد، خواه جاهل [قاصر] باشد و خواه [جاهل] مقصّر. [۱۹]
نویسنده کتاب ارزشمند مکیال المکارم، مراد و مقصود از «معرفت امام» را که در روایتها بر آنها تأکید شده است، چنین توضیح میدهد: بدون تردید، مقصود از شناختی که امامان ما درودها و سلامهای خداوند بر ایشان باد تحصیل آن را نسبت به امام زمان مان امر فرمودهاند، این است که ما آن حضرت را چنانکه هست بشناسیم، به گونه ای که این شناخت سبب درامان ماندن ما از شبهههای ملحدان و مایه نجاتمان از اعمال گمراه کننده مدعیان دروغین باشد. چنین شناختی جز به دو امر به دست نمیآید: شناختن شخص امام به نام و نسب و دوم، شناخت ویژگیهای او. به دست آوردن این دو شناخت از اهم واجبات است. [۲۰]
باید دانست شناخت ویژگیهای امام در عصر ما از اهمیت بیشتری برخوردار است و در واقع، این نوع شناخت میتواند در زندگی فردی و اجتماعی منتظران منشأ اثر و تحول باشد؛ زیرا اگر کسی به حقیقت به صفات و ویژگیهای امام عصر (ع) و نقش و جایگاه آن حضرت در هستی و فقر و نیاز خود نسبت به او آگاه شود، هرگز از یاد و نام آن حضرت غافل نمیشود.
نکته ای که باید در نظر داشت، این است که شناخت امام زمان (ع) از شناخت دیگر امامان معصوم (ع) جدا نیست. اگر کسی به طور کلی به شأن و جایگاه ائمه هدی آگاه شد، صفات و ویژگیهای آنها را شناخت و به مسئولیت خود در برابر آنها پی برد، به یقین، به شناختی شایسته از امام عصر (ع) نیز دست مییابد.
[۱]. «تواتر» [در لغت] یعنی یکی پس از دیگری و همراه با فاصله… و در اصطلاح، حدیث «متواتر»، خبر جماعتی است که سلسله روایت آن تا به معصوم در هر طبقه به حدی باشد که امکان توافق آنها بر کذب به طور عادی محال باشد و موجب علم گردد.» سیدرضا مؤدب، علم الحدیث: پژوهشی در مصطلح الحدیث یا علم الدرایة، چاپ اول: قم، احسن الحدیث، ۱۳۷۸، ص ۲۳، ر. ک: کاظم مدیر شانهچی، علم الحدیث و درایة الحدیث، چاپ پانزدهم: قم، دفتر انتشارات اسلامی، بیتا، ج ۲، ص ۳۳. خبر متواتر به لفظی، معنوی و اجمالی تقسیم شده است. «متواتر لفظی، خبری است که همه ناقلین، مضمون آن را یکسان و با الفاظ واحد ذکر نمایند و با هم تطابق لفظی دارند… متواتر معنوی، خبری است که همه ناقلین مضمون واحدی را با عبارات مختلف نقل مینمایند» علم الحدیث: پژوهشی در مصطلح الحدیث یا علم الدرایة، ص ۲۷. «متواتر اجمالی و آن علم اجمالی به صحت یکی از چند حدیثی است که در یک موضوع وارد شده» علم الحدیث و درایة الحدیث، ص ۳۷.
[۲]. ر. ک: الکافی، ج ۱، ص ۳۷۶، ح ۲، ص ۳۷۷، ح ۳ و ج ۲، ص ۲۱، ح ۹؛ کتاب الغیبة (نعمانی)، ص ۱۳۰، ح ۶؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۰۹، ح ۹؛ بحارالانوار، ج ۸، ص ۳۶۸، ج ۳۲، صص ۳۲۱ و ۳۳۱، ج ۵۱، ص ۱۶۰ و ج ۶۸، ص ۳۳۹؛ سلیمانبن ابراهیم القندوزی، ینابیع المودّة، چاپ اول: تهران، اسوه، ۱۴۱۶ ه. ق، ج ۳، ص ۳۷۲؛ برای مطالعه بیشتر در زمینه جایگاه این روایت در متون روایی شیعه و اهل سنت، ر. ک: مهدی فقیه ایمانی، شناخت امام یا راه رهایی از مرگ جاهلی، چاپ اول: قم، مؤلف، ۱۴۱۲ ه. ق؛ علی اکبر مهدی پور، او خواهد آمد، چاپ دوازدهم: قم، رسالت، ۱۳۸۴، صص ۹۳ ۱۱۵.
[۳]. الکافی، ج ۱، ص ۳۷۱، ح ۵.
[۴]. همان، ص ۳۷۷، ح ۳.
[۵]. همان، ص ۲۰۰، ح ۱؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۶۷۶.
[۶]. سوره نساء (۴)، آیه ۸۰.
[۷]. الکافی، ج ۲، ص ۱۹، ح ۵.
[۸]. ر. ک: همان، ج ۱، ص ۳۷۶، ح ۱.
[۹]. ر. ک: همان، ح ۲.
[۱۰]. ر. ک: محمدبن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۷ ه. ق، ج ۲، ص ۱۸۵، ح ۱۶۹۹.
[۱۱]. ر. ک: محمدبن محمدبن نعمان شیخ مفید، الإختصاص، تصحیح و تعلیق: علی اکبر غفاری، چاپ چهارم: قم، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة، ۱۴۱۴ ه. ق، صص ۲۶۸و۲۶۹.
[۱۲]. ر. ک: ابن حجر هیثمی، مجمع الزوائد، قاهره، ۱۳۵۳ ه. ق، ج ۵، ص ۲۲۳.
[۱۳]. علیبن حسام الدین المتقی البرهان الفوری، کنزالعمال فی سنن الأقوال و الأفعال، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۳ ه. ق، ج ۱، ص ۱۰۳، ح ۲۶۳.
[۱۴]. گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم، فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع) (ترجمه موسوعة الکلمات الإمام الحسین (ع))، چاپ ششم: قم، معروف و مشرقین، ۱۳۸۱، صص ۶۰۴ و ۶۰۵.
[۱۵]. بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۲۶۰، ح ۳۸. همچنین ر. ک: همان، ص ۲۴۷، ح ۱۴.
[۱۶]. شرح غررالحکم و درر الکلم، ج ۲، ص ۴۶۱، ح ۳۲۹۷؛ محمد محمدی ریشهری، میزان الحکمه همراه با ترجمه فارسی، ترجمه: حمیدرضا شیخی، چاپ دوم، قم: دارالحدیث، ۱۳۷۷، ج ۵، ص ۲۴۸۰، ح ۸۵۸۴.
[۱۷]. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۳، صص ۳۴۲ و ۳۴۳، ح ۲۴.
[۱۸]. ر. ک: همان، باب ۴۵، ص ۵۱۲، ح ۴۳.
[۱۹]. محمد بن علیبن حسین شیخ صدوق، الهدایة [فی الاصول و الفروع]، تحقیق: مؤسسة الإمام الهادی (ع)، چاپ دوم: قم، مؤسسة الإمام الهادی (ع)، ۱۳۸۴، صص ۲۸ و ۲۹.