|
به گزارش آوای نشاط، متن زیر برشی از کتاب «معرفت امام زمان» اثر ابراهیم شفیعی سروستانی است که در ادامه میخوانید؛
شیخ صدوق (ره) در کتاب الهدایة [فی الأصول و الفروع] در «باب الإمامه» پس از بیان مبانی امامت و اصول اعتقاد شیعه در این زمینه، به موضوع معرفت امامان پرداخته و در ذیل بابی با عنوان «باب شناخت امامانی که پس از پیامبر، حجت بر مردم هستند»، به تفصیل در این زمینه سخن گفته است. در بخشهای قبلی این سلسله یادداشت به برخی از این ویژگیها اشاره شد و اکنون در ادامه ویژگیهای بعدی را میخوانیم:
جایگاههای علم الهی
شیخ صدوق (ره) در ادامه بیان ویژگیهای امامان معصوم (ع)، درباره جایگاه و منزلت علمی ائمه میفرماید: [واجب است معتقد باشد که] آنها جایگاه (و خزانه) علم الهیاند. [۱] در این زمینه نیز روایات فراوانی از ائمه معصومین (ع) نقل شده است؛ تا آنجا که در برخی از مجامع روایی، ابواب ویژهای به نقل روایات وارد شده در این موضوع اختصاص یافته است که از آن جمله میتوان به بصائر الدرجات، [۲] الکافی [۳] و بحارالانوار [۴] اشاره کرد.
در روایتی از امام باقر (ع)، در این زمینه چنین آمده است: وَاللّهِ إِنّا لَخُزّانُ اللّهِ فِی سَمائِهِ وَ أَرْضِهِ لا عَلی ذَهَبٍ وَ لا عَلی فِضَّةٍ إِلاّ عَلی عِلْمِهِ. [۵] به خدا سوگند، ما خزانه داران خدا در آسمان و زمین او هستیم، ولی نه بر طلا و نقره، بلکه بر علم او. امام صادق (ع) نیز در این باره میفرماید: نَحْنُ وُلاةُ أَمْرِاللّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِ اللّهِ وَ عَیْبَةُ وَحْیِ اللّهِ. [۶] ما سرپرستان امر خدا، خزانه داران علم خدا و جایگاه وحی خدا هستیم.
در زیارت «جامعه کبیره» که از امام هادی (ع) نقل شده است، نیز خطاب به ائمه اهل بیت (ع) عرضه میداریم: اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ… وَ خُزّانَ الْعِلْمِ. [۷] سلام بر شما ای خاندان پیامبر… و خزانه داران دانش.
در پارهای دیگر از روایات، با دسته بندی علوم خداوند به علم خاص (علمی که تنها مخصوص خداوند است و کسی از آن آگاهی ندارد) و علم عام (علمی که فرشتگان مقرب و انبیای مرسل از آن آگاهی دارند)، تصریح شده است که ائمه اهل بیت (ع) نیز چون فرشتگان مقرب و انبیای مرسل از علم عام خداوند بهرهمندند.
در یکی از روایاتی که در این زمینه از امام باقر (ع) نقل شده است، چنین میخوانیم: إِنَّ لِلّهِ عِلْماً عاماً وَ عِلْماً خاصّا فَأَمَّا الْخاصُّ فَالَّذی لَمْ یَطَّلِعْ عَلَیْهِ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ وَ أَمَّا عِلْمُهُ الْعامُ الَّذِی اطَّلَعَتْ عَلَیْهِ الْمَلائِکَةُ الْمُقَرَّبِینَ وَ الأَنْبِیاءُ المُرْسَلِینَ قَدْ رُفِعَ ذلِکَ کُلُّهُ إِلَیْنا. [۸] همانا برای خداوند، دو علم است؛ علم عام و علم خاص. علم خاص، علمی است که [حتی] فرشتگان مقرب و پیامبران مرسل هم از آن آگاهی ندارند. علم عام خداوند که فرشتگان مقرب و پیامبران مرسل از آن آگاهند، به طور کامل به ما ارزانی شده است. از امام صادق (ع) نیز روایاتی به همین مضمون نقل شده است. [۹]
پرسشی که در اینجا مطرح میشود، این است که این علوم چگونه به امامان معصوم (ع) افاضه میشود؟ در پاسخ این پرسش باید گفت که بر اساس برخی روایات، ائمه (ع) علوم خود را از سه طریق دریافت میکنند: ۱. ارث بردن از پدران خویش (علومی که از پیامبر اکرم (ص) به علی (ع) و از آن حضرت نسل بعد از نسل به همه امامان منتقل شده است)؛ ۲. منابع مکتوب (کتابهایی مانند صحیفه و جامعه از امام علی (ع) به فرزندان معصومش به ارث رسیده و دست به دست گشته است)؛ ۳. الهام ربانی (علومی که از طریق فرشته وحی یا به طور مستقیم به آنان الهام میشود).
در روایتی که از امام موسی بن جعفر ۸ نقل شده است، در این زمینه چنین میخوانیم: مَبْلَغُ عِلْمِنا عَلی ثَلاثَةِ وُجُوهٍ: ماضٍ وَ غابِرٍ وَ حادِثٍ. فَأَمَّا الْماضِی فَمُفَسَّرٌ وَ أَمَّا الغابِرُ فَمَزْبُورٌ وَ أَمّا الحادِثُ فَقَذْفٌ فِی الْقُلُوبِ وَ نَقْرٌ فِی الأَسْماعِ وَ هُوَ أَفْضَلُ عِلمِنا وَ لانَبِیٍّ بَعْدَ نَبِیِّنا. [۱۰]
آنچه علم ما بدان راه پیدا میکند بر سه قسم است: گذشته، آینده و پدید شونده. گذشته [برای ما] تفسیر شده است؛ آینده [برای ما] نوشته شده است و پدیده شونده از طریق انداختن در دل و تأثیر در گوش [به ما الهام میشود]. این [قسم اخیر] بهترین دانش ماست و پیامبری پس از پیامبر ما نیست.
در تعلیقهای که فیض کاشانی (ره) بر این روایت دارد، در توضیح این سخن امام کاظم (ع) که میفرماید: «پیامبری پس از پیامبر ما نیست» چنین آمده است: چون خبر دادن از فرشته، نزد مردم تنها مخصوص پیامبران است، این سخن امام (ع) [که برخی از علوم از راه الهام به ما میرسد] این توهم را ایجاد میکند که آن حضرت ادعای پیامبری کرده است، از این رو، ایشان این توهم را با این جمله که «پیامبری پس از پیامبر ما نیست» رد میکند؛ زیرا تفاوت پیامبر و محدّث تنها در دیدن و ندیدن فرشته است، نه شنیدن صدای او. [۱۱]
به بیان دیگر، آن حضرت با این جمله میخواهند بگویند اگرچه به ما نیز چون پیامبر الهام میشود، ولی این بدان معنا نیست که ما به درجه پیامبری رسیدهایم. در روایت دیگری که مفضل بن عمر نقل میکند، درباره اقسام علوم ائمه چنین آمده است: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ (ع): رُوِّینا عَنْ أَبِی عَبْدِاللّهِ (ع) أَنَّهُ قالَ: إِنَّ عِلْمَنا غابِرٌ وَ مَزْبُورٌ وَ نَکْتٌ فِی الْقُلُوبِ وَ نَقْرٌ فِی الأَسْماعِ. فَقالَ: أَمَّا الغابِرُ فَما تَقَدَّمَ مِنْ عِلْمِنا وَ أَمَّا الْمَزْبُورُ فَما یَأْتِینا وَ أَمّا النَّکْتُ فِی القُلُوبِ فَإِلْهامٌ وَ أَمَّا النَّقْرُ فِی الأَسْماعِ فَأَمْرُ الْمَلَکِ. [۱۲]
به ابوالحسن امام موسی بن جعفر (عع) رض کردم: برای ما از اباعبدالله [امام جعفر صادق] (ع) روایت کردهاند که فرموده است: همانا علم ما یا [مربوط به] گذشته است، یا نوشته شده است، یا [از طریق] وارد شدن در دل و تأثیر در گوش الهام شده است. پس آن حضرت فرمود: گذشته مربوط به امور پیشین است [که میدانیم]؛ نوشته شده مربوط به اموری است که در آینده میآید و وارد شدن در دل الهام و تأثیر در گوش امر فرشته است.
در اینجا با توجه به روایات یاد شده به بررسی راههای سه گانه دستیابی امامان به علم میپردازیم:
در بسیاری از روایات بر این موضوع تصریح شده است که پیامبر اسلام (ص) همه علوم خود را به امیرمؤمنان علی (ع) منتقل کرد و این علوم نسل بعد از نسل به همه امامان منتقل شد. [۱۳]
در بخشی از روایتی که ابوبصیر از امام صادق (ع) نقل کرده، در زمینه انتقال علم از پیامبر اسلام به علی (ع)، چنین آمده است: یا أَبا مُحَمَّدٍ عَلَّمَ رَسُولُ اللّهِ (ص) عَلِّیا (ع) أَلفَ بابٍ یُفْتَحُ مِنْ کُلِّ بابٍ أَلْفُ بابٍ. [۱۴] ای ابامحمد! پیامبر خدا درود خدا بر او و خاندانش باد هزار باب از علم به علی درود خدا بر او باد آموخت که از هر باب آن هزار باب گشوده میشد.
در روایت دیگری، امام باقر (ع) در این زمینه میفرماید: یَمُصُّونَ الِّثمادُ وَ یَدَعُونَ النَّهْرَ الْعَظِیمِ، قِیلَ لَهُ: وَ مَا النَّهرُ الْعَظِیمُ؟ قالَ: رَسُولُ اللّهِ (ص) وَ الْعِلْمُ الَّذِی أَعْطاهُ اللّهُ. إِنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَمَعَ لِمُحَمَّدٍ (ص) سُنَنَ النَّبِیِّینَ مِنْ آدَمَ وَ هَلُمَّ جَرّا إِلی مُحَمَّدٍ (ص). قِیلَ لَهُ: وَ ما تِلْکَ السُّنَنُ؟ قالَ: عِلْمُ النَّبِیِّینَ بِأَسْرِهِ، وَ إِنَّ رَسُولَ اللّهِ (ص) وَ صَیَّرَ ذَلِکَ کُلَّهُ عِنْدَ أَمِیرِالْمُؤْمُنِینَ (ع). [۱۵]
مردم آب اندک را میمکند و نهر بزرگ را رها میکنند. گفته شد: نهر بزرگ چیست؟ فرمود: رسول خدا درود خدا بر او و خاندانش باد و علمی است که خدا به او ارزانی داشته است. همانا خدای عزّ و جلّ سنتهای تمام پیامبران از آدم تا محمد را برای او گرد آورد. پرسیده شد: آن سنتها چه بود؟ فرمود: تمام علوم پیامبران. رسول خدا [نیز] تمام آن را به امیرمؤمنان درود خدا بر او باد تحویل داد.
تاکنون مشخص شد که پیامبر اکرم (ص) همه علومی را که خدا به او ارزانی داشته بود، به وصی خود، امیرمؤمنان (ع) منتقل کرد. با توجه به دو روایتی که پس از این خواهد آمد، روشن خواهد شد که چگونه این علوم از نخستین امام شیعیان به دیگر امامان معصوم (ع) منتقل شده است.
در روایتی که از امام محمدباقر (ع) نقل شده، در این زمینه چنین آمده است: إِنَّ العِلْمَ الَّذِی نَزَلَ مَعَ آدَمَ (ع) لَمْ یُرْفَعْ، وَ الْعِلْمُ یَتَوارَثُ وَ کانَ عَلِیٌّ (ع) عالِمَ هذِهِ الأُمَّةِ وَ إِنَّهُ لَمْ یَهْلِکْ مِنّا عالِمٌ قَطُّ إِلاّ خَلَفَهُ مَنْ أَهْلِهِ مَنْ عَلِمَ مِثْلَ عِلْمِهِ، أَوْ ما شاءَ اللّهُ. [۱۶] علمی که با آدم فرود آمد بالا نرفت و علم به ارث منتقل میشود. علی درود خدا بر او باد عالم این امت بود. هیچگاه عالمی از ما خاندان نمیمیرد مگر اینکه از خاندانش کسی جانشین وی شود که به اندازه او یا به اندازهای که خدا خواهد، میداند.
در روایت دیگری که مفضل بن عمر از امام صادق (ع) نقل میکند، در اینباره چنین میخوانیم: إِنَّ سُلَیْمانَ وَرِثَ داوُدَ وَ إِنَّ مُحَمَّدا وَرِثَ سُلَیْمانَ وَ إِنّا وَرِثْنا مُحَمَّدا وَ إِنَّ عِنْدَنا عِلمَ التَّوراةِ وَ الإِنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ وَ تِبْیانَ ما فِی الأَلْواحِ. قالَ: قُلتُ: إِنَّ هذا لَهُوَ الْعِلْمُ؟ قالَ: لَیْسَ هذا هُوَ الْعِلْمُ. إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِی یَحْدُثُ یَوْما بَعْدَ یَوْمٍ وَ ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ. [۱۷]
سلیمان از داود ارث برد و محمد از سلیمان ارث برد و ما از محمد ارث بردیم. علم تورات، انجیل، زبور و بیان آنچه در الواح [موسی] بود، نزد ماست. عرض کردم: آیا این همان علم [کامل] است [که در اختیار شما ائمه است] فرمود: این آن علم [کامل] نیست. آن علم، علمی است که روز به روز و ساعت به ساعت پدید میآید.
روایت اخیر افزون بر اینکه مشخص میسازد اهل بیت پیامبر (ع) همه علوم آن حضرت را به ارث بردهاند، مشخص میسازد که علم آنها منحصر به موارد ذکر شده در روایت نیست، بلکه آنها علمی دارند که روز به روز و ساعت به ساعت افزایش مییابد.
فیض کاشانی (ره) در شرح خود بر کتاب الکافی در ذیل این روایت مینویسد: شاید مراد این روایت این است که علم [واقعی] علمی نیست که با شنیدن و خواندن کتابها و حفظ آنها به دست میآید؛ زیرا آن تقلید است. علم [واقعی] علمی است که روز به روز و ساعت به ساعت از سوی خدای سبحان به قلب مؤمن جاری میشود و با آن حقایقی آشکار میشود که نفس را به اطمینان میرساند، سینه را گشایش میبخشد و دل را نورانی میکند. [۱۸]
در روایتی دیگر، وقتی راوی به امام صادق (ع) عرض میکند: «أَخْبِرْنِی عَنْ عِلْمِ عالِمِکُمْ؛ از علم عالم خود [؛ یعنی امام از شما خاندان] به من خبر دهید» آن حضرت میفرماید: «وِراثَةٌ مِنْ رَسُولِ اللّهِ وَ مِنْ عَلِیٍّ (ع)؛ از پیامبر خدا درود خدا بر او و خاندانش باد و علی درود خدا بر او باد به [ما] ارث رسیده است.» راوی میپرسد: «إِنّا نَتَحَدَّثُ أَنَّهُ یُقْذَفُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ یُنْکَتُ فِی آذانِکُمْ؟؛ به ما گزارش میدهند که علم به دل شما الهام میشود و در گوش شما وارد میشود.» امام در پاسخ او میفرماید: «أَوْ ذاکَ؛ گاهی هم چنین است». [۱۹]
پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که انتقال علم از پیامبر اکرم (ص) به امام علی (ع) و از آن حضرت به دیگر امامان، چگونه صورت گرفته است، آیا این انتقال در طول زمان و با استفاده از وسایل عادی مانند کتاب و نوشتار انجام شده است یا اینکه از راههای غیرعادی در مدت زمانی کوتاه؟ در یکی از بابهای کتاب بصائر الدرجات پنج روایت در مورد انتقال علم از پیامبر اکرم (ص) به امام علی (ع) در آخرین لحظات زندگی آن حضرت نقل شده است که همه آنها دلالت بر این دارد که انتقال علم به صورت غیرعادی و در زمانی کوتاه انجام شده است. [۲۰]
در یکی از این روایات که از امام صادق (ع) نقل شده است، چنین میخوانیم: قالَ رَسُولُ اللّهِ (ص) فِی المَرَضِ الَّذِی تَوفّی فِیهِ لِعایِشَةِ وَ حَفْصَةِ: أُدْعُوا لِی خَلِیلِی. فَأَرْسَلَتا إِلی أَبَوَیْهِما فَلَمّا جاءا. نَظَرَ إِلَیْهِما رَسُولُ اللّهِ (ص) فَأَعْرَضَ عَنْهُما ثُمَّ قالَ: أُدْعُوا خَلِیلِی فَأَرْسَلَتا إِلی عَلیٍ (ع) فَجاءَ فَلَمیَزَلْ یُحَدِّثُهُ فَلَمّا خَرَجَ لَقِیاهُ فَقالا ما حَدَّثَکَ خَلِیلُکَ فَقالَ: حَدَّثَنِی بِأَلْفِ بابٍ یَفْتَحُ کُلُّ بابٍ أَلْفَ بابٍ. [۲۱]
پیامبر خدا درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد در بیماری که منجر به وفات ایشان شد، به عایشه و حفصه فرمود: خلیلم را نزد من بیاورید. پس آن دو به دنبال پدران خود فرستادند. هنگامی که آنها آمدند پیامبر خدا نگاهی به ایشان کرد و روی خود را برگرداند. سپس گفت: خلیلم را نزد من بیاورید. پس به دنبال علی درود خدا بر او باد فرستادند. پس علی آمد و پیامبر بیوقفه با او گفتوگو کرد. پس هنگامی که علی خارج میشد آن دو به او گفتند: خلیلت از چه چیز با تو گفتوگو میکرد؟ پس فرمود: برایم از هزار باب که از هر یک از آنها هزار باب دیگر گشوده میشود، سخن گفت.
گفتنی است در برخی دیگر از روایات این باب آمده است که پس از آمدن علی (ع)، پیامبر خدا (ص) سینه خود را به سینه او چسبانید و در حالی که به گوش او اشاره میکرد، هزار حدیث بر او خواند که از هر یک از آنها هزار باب گشوده میشد. [۲۲] هر یک از امامان نیز به همین روش یا روشی مشابه، علوم را از امام پیش از خود دریافت کردهاند.
به اعتقاد شیعیان، امامان معصوم (ع) یکی پس از دیگری از پدران خویش کتابهایی را به ارث میبرند که در آنها بخشی از علوم الهی به ودیعت سپرده شده است. [۲۳] جامعه و مصحف فاطمه (س) دو مورد از این کتابهاست.
در روایتی که ابوبصیر از امام صادق (ع) نقل کرده، در مورد کتاب جامعه چنین آمده است: یا أَبامُحَمَّدٍ! وَ إِنَّ عِنْدَنا الجامِعَةَ وَ ما یُدْرِیهِمْ مَا الْجامِعَةُ؟ قالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِداکَ وَ ما الجامِعَةُ؟ قالَ: صَحِیفَةٌ طُولُها سَبْعُونَ ذِراعا بِذِراعِ رَسُولِ اللّهِ (ص) وَ إِملائِهِ مِنْ فَلْقِ فِیهِ وَ خَطِّ عَلِیٍ بِیَمِینِهِ، فِیها کُلُّ حَلالٍ وَ حرامٍ وَ کُلُّ شَیءٍ یَحْتاجُ النّاسُ إِلَیْهِ حَتَّی الأَرْشِ فِی الخَدْشِ. [۲۴]
ای ابامحمد! همانا جامعه نزد ماست. مردم چه میدانند که جامعه چیست؟ گفتم: قربانت گردم جامعه چیست؟ فرمود: کتابی است که طول آن [بر مبنای] ذراع پیامبر خدا درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد به هفتاد ذراع میرسد. [این کتاب] به املای زبانی آن حضرت و دست خط علی است. تمام حلال و حرام و همه آنچه مردم به آن نیاز دارند، حتی جریمه خراش [جزئی پوست بدن] در آن موجود است.
آن حضرت در روایت دیگری در مورد مصحف فاطمه (س) نیز میفرماید: إِنَّ فاطِمَةَ مَکَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللّهِ (ص) خَمْسَةَ وَ سَبْعِینَ یَوْما وَ کانَ دَخَلَها حُزْنٌ شَدِیدٌ عَلی أَبِیها وَکانَ جِبْرَئِیلُ (ع) یَأتِیها فَیُحْسِنُ عَزاءَها عَلی أَبِیها وَ یُطَیِّبُ نَفْسِها وَ یُخْبِرُها عَنْ أَبِیها وَ مَکانَهُ وَ یُخْبِرُها بِمایَکُونُ بَعْدَها فِی ذُرِّیَّتِها وَ کانَ عَلِیٌّ (ع) یَکْتُبُ ذلِکَ، فَهذا مُصْحَفُ فاطِمَةَ (س). [۲۵]
فاطمه پس از پیامبر خدا درود خدا بر او و خاندانش باد هفتاد و پنج روز در دنیا درنگ کرد. او از دوری پدر اندوه بسیاری داشت. جبرئیل سلام خدا بر او باد نزد وی میآمد و او را در مرگ پدرش تسلی میداد و خوشدل میساخت. همچنین او را از احوال و جایگاه پدر آگاه میکرد و سرگذشت اولادش را پس از او برایش میگفت و علی سلام خدا بر او باد اینها را مینوشت. این نوشتهها مصحف فاطمه درود خدا بر او باد است.
در برخی روایات تصریح شده است که در مصحف فاطمه (س) چیزی در زمینه حلالها و حرامهای الهی نیامده، بلکه در آن، تنها درباره آنچه در آینده رخ خواهد داد، سخن گفته شده است. [۲۶]
در این زمینه روایتی از امام صادق (ع) نقل شده که بسیار گویاست. در این روایت که در واقع، گزارش مشاهدات امام صادق (ع) از دیدار حضرت الیاس (ع) با امام باقر (ع) در مسجدالحرام و پرسشهای متعدد آن حضرت از امام چهارم شیعیان (ع) است، موضوعهای متعددی مطرح شده که یکی از آنها علم امامان (ع) است.
امام باقر (ع) در ابتدای روایت یاد شده، پس از اشاره به این مطلب که در علم خداوند هیچ اختلافی نیست، در پاسخ حضرت الیاس که از ایشان میپرسد: «چه کسی از این علم که در آن هیچ اختلافی (تناقضی) نیست، آگاهی دارد؟» میفرماید: أَمّا جُمْلَةُ الْعِلْمِ فَعِنْدَ اللّهِ جَلَّ ذِکْرُهُ وَ أَمّا ما لابُدَّ لِلْعِبادِ فَعِنْدَ الأَوْصِیاءِ. [۲۷] همه علوم نزد خداوند جلّ ذکره است، ولی آن دسته از علوم که [دانستن آنها] برای بندگان ضروری است، نزد اوصیاست. آنگاه در پاسخ این پرسش که «اوصیا چگونه این علوم را فرا میگیرند؟» فرمود: کَما کانَ رَسُولُ اللّه ِ (ص) یَعْلَمُهُ إِلاّ أَنَّهُمْ لایَرَوْنَ ما کانَ رَسوُلُ اللّهِ (ص) یَرَی، لأِنَّهُ کانَ نَبِیّا وَ هُمْ مُحَدَّثُونَ وَ أَنَّهُ کانَ یُفِدْ إِلَی اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیَسْمَعُ الْوَحْیَ وَ هُمْ لایَسْمَعُونَ. [۲۸]
همان گونه که پیامبر خدا درود خدا بر او و خاندانش باد این علوم را فرامیگرفت. با این تفاوت که آنها آنچه را رسول خدا درود خدا بر او و خاندانش باد میدید، نمیبینند؛ زیرا او پیامبر بود و آنها الهام شدگان (راست گمانان). آن حضرت به عنوان رسول در پیشگاه خدای صاحب عزت و جلال حاضر میشد و وحی را میشنید در حالی که آنها وحی را نمیشنوند.
چنانکه ملاحظه میشود، امام باقر (ع) در این روایت در تبیین شیوه علمآموزی امامان معصوم (ع) از تعبیر «محدَّثون» استفاده کرده است. در توضیح این تعبیر امام باقر (ع)، یادآوری دو نکته ضروری است: نکته اول در روایات ما در موارد متعددی امامان معصوم (ع) با این تعبیر توصیف شدهاند، تا آنجا که در کتابهای الکافی [۲۹] و بصائر الدرجات، [۳۰] بابی با عنوان «أنّ الأئمة (ع) محدّثون مفهّمون» به نقل روایات وارد شده در این زمینه اختصاص یافته است.
در یکی از روایات این باب، محمد بن اسماعیل از امام موسی بن جعفر (ع) چنین نقل میکند: سَمِعْتُ أَبَا الحَسَنِ (ع) یَقُولُ: «الأَئِمَّةُ عُلَماءٌ صادِقُونَ مُفَهَّمُونَ مُحَدَّثُونَ». [۳۱] از اباالحسن [امام موسی بن جعفر] (ع) شنیدم که میفرمود: «امامان، علمای صادق، مفهَّم [۳۲] و محدَّث [۳۳] هستند».
نکته دوم تعبیرهایی چون «محدّثون؛ الهامشدگان یا راستگمانان» و «مفهّمون؛ فهمانیدهشدگان» که در مورد امامان معصوم (ع) وارد شده است، به این معناست که آنها علوم و معارف مختلف را از طریق الهام ربانی دریافت میکنند؛ یعنی همان گونه که پیامبر اکرم (ص) از طریق وحی بر همه امور آگاه و از علوم الهی برخوردار میشدند، ایشان نیز از طریق الهام بر همه آنچه بدان نیاز دارند، آگاه میشوند. البته با این تفاوت که پیامبر اعظم (ص)، فرشته وحی را میدید، ولی ائمه (ع) فرشته وحی را نمیبینند و تنها الهامهای او را دریافت میکنند.
در روایتی که از امام صادق (ع) نقل شده، درباره مفهوم «محدّث» چنین آمده است: سُمِّیَتْ فاطِمَةُ (س) مُحَدَّثَةً لِأَنَّ الْمَلائِکَةَ کانَتْ تَهِبْطُ مِنَ السَّماءِ فَتُنادِیَها کَما تُنادِی مَرْیَمُ بِنْتَ عِمران. [۳۴]
فاطمه درود خدا بر او باد را از این رو «محدثه» نامیدند که فرشتگان از آسمان بر او فرود میآمدند و او را مخاطب قرار میدادند، چنانکه مریم دختر عمران را مخاطب قرار میدادند.
در روایت دیگری که محمد بن سلم از امام صادق (ع) نقل کرده است، در این زمینه چنین میخوانیم: ذُکِرَ الْمُحَدَّثُ عِنْدَ أَبی عَبْدِاللّهِ (ع) فَقالَ: إِنَّهُ سَمِعَ الصَّوْتَ وَ لایَرَی الشَّخْصَ. فَقُلْتَ لَهُ: جُعِلْتُ فِداکَ، کَیْفَ یَعْلَمُ أَنَّهُ کَلامَ الْمَلَکِ؟ قالَ: إِنَّهُ یُعْطی السَّکِینَةُ وَ الْوَقارُ حَتّی یَعْلَمُ أَنَّهُ کَلامُ الْمَلَکِ. [۳۵]
نزد ابی عبدالله [امام صادق] (ع) از «محدث» بودن [امام] سخن به میان آمد. حضرت فرمود: «او سخنان را میشنود، ولی شخص [فرشته] را نمیبیند.» پرسیدم: «فدایت شوم، پس چگونه میفهمد که آن کلام فرشته است؟» فرمود: «با آرامش و سکینهای که به او عطا میشود، میفهمد که آن کلام فرشته است».
گفتنی است در میان ائمه معصومین (ع)، امام علی (ع)، به عنوان یک استثنا هم فرشته وحی را میدید و هم صدای او را میشنید. آن حضرت در این زمینه چنین میفرماید: لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّیْطانِ حِینَ نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ (ص)، فَقُلْتُ: یا رَسُولَاللّهِ، ما هذِهِ الرَّنَّةُ؟ فَقالَ: هذَا الشَّیْطانُ قَدْ ایَسَ مِنْ عِبادَتِهِ. إِنَّکَ تَسْمَعُ ما أَسْمَعُ وَ تَری ما أَری، إِلاّ أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ وَ لکِنَّکَ لَوَزِیرٌ وَ إِنَّکَ لَعَلی خَیْرٍ. [۳۶]
هنگامی که وحی بر پیامبر نازل میشد، صدای ناله شیطان را شنیدم. پرسیدم: «ای پیامبر خدا، این صدای ناله چیست؟» فرمود: «این شیطان است. از اینکه او را بپرستند، نومید شده است. تو هم میشنوی هرچه من میشنوم و میبینی آنچه من میبینم، جز آنکه تو پیامبر نیستی، ولی تو وزیر منی و به راه خیر میروی».
گفتنی است امامان معصوم (ع) افزون بر علومی که از طریق فرشته وحی دریافت میکنند، علومی را هم به طور مستقیم از ذات باری تعالی و با حضور در عرش الهی دریافت میکنند. در روایات متعددی به این موضوع اشاره شده است که در هر شب جمعه ارواح همه پیامبران و اوصیای آنها بر گرد عرش الهی جمع میشوند و پس از سرشار شدن از علم، بار دیگر به بدنهای خود باز میگردند. از این علم در روایات با عنوان «علم مستفاد» تعبیر شده است.
در روایتی که در این زمینه از امام صادق (ع) نقل شده است، چنین میخوانیم: وَاللّهِ إِنَّ أَرْواحَنا وَ أَرْواحَ النَّبِیِّینَ لَتَوافَی الْعَرْشَ لَیْلَةَ کُلِّ جُمْعَةٍ فَما تَرِدُ فِی أَبْدانَنا إِلاّ بِجَمِّ الْغَفِیرِ مِنِ الْعِلْمِ. [۳۷] به خدا سوگند ارواح ما و ارواح پیامبران هر شب جمعه به عرش الهی درمی آیند و تا زمانی که سرشار از علم [و معرفت] نشدهاند، به بدنهای ما باز نمیگردند.
در روایت دیگری، مفضل از امام صادق (ع) چنین نقل میکند: ما مِنْ لَیْلَةِ جُمْعَةٍ إِلاّ وَ لِأَوْلِیاءِ اللّهِ فِیها سُرُورٌ. قُلْتُ: کَیْفَ ذلِکَ؟ جُعِلْتُ فِداکَ. قالَ: إِذا کانَ لَیْلَةُ الْجُمْعَةِ وافی رَسُولُ اللّهِ (ص) العَرْشَ وَ وافی الأَئِمَّةُ (ع) وَ وافَیْتُ مَعَهُمْ فَما أَرْجِعُ إِلاّ بِعِلْمٍ مُسْتَفادٍ وَ لَولا ذلِکَ لَنَفَدَ ما عِنْدِی. [۳۸]
هیچ شب جمعهای نیست مگر اینکه در آن برای اولیای خدا شادمانی است. گفتم: قربانت گردم، آن شادمانی چگونه است؟ فرمود: چون شب جمعه شود، پیامبر خدا درود خدا بر او و خاندانش باد و امامان درود خدا بر آنان باد به عرش درآیند و من نیز ایشان را همراهی میکنم. پس از آنجا برنمیگردم مگر با علم بهره گرفته شده (مستفاد) و اگر چنین نبود آنچه نزد من است نابود میشد.
نکته سوم اینکه کسانی غیر از پیامبران مخاطب فرشتگان قرار گیرند و با آنها از عالم غیب سخن گفته شود، در امتهای پیشین هم سابقه داشته است و در آن امتها هم کسانی به عنوان «محدَّث» شناخته میشدند. در صحیح بخاری از جوامع روایی اهل نت، دو روایت از پیامبر گرامی اسلام (ص) روایت شده که مؤید این مطلب است. در نخستین روایت چنین میخوانیم: لَقَدْ کانَ فِیما قَبْلِکُمْ مِنَ الأُمَمِ مُحَدَّثُونَ.... [۳۹] در امتهای پیش از شما کسانی بودند که به آنها الهام میشد....
در ارشاد الساری لشرح صحیح البخاری در شرح واژه «محدَّثون» که در این روایت به کار رفته، چنین آمده است: الهام شدگان، یا کسانی که امور، قبل از خبردار شدن به دلشان میافتد، درست مانند کسی که دیگری با او سخن گفته است، یا کسانی که سخن درست بیآنکه قصد کرده باشند، بر زبانشان جاری میشود. [۴۰]
در روایت دوم نیز میخوانیم: لَقَدْ کانَ فِیمَنْ کانَ قَبْلِکُمْ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ رِجالٌ یُکَلَّمُونَ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونُوا أَنْبِیاءَ. [۴۱] در میان پیشینیان شما از بنیاسرائیل مردانی بودند که با آنها [از عالم غیب] سخن گفته میشد، بدون آنکه پیامبر باشند.
در شرح صحیح بخاری تصریح شده که مراد از «یکلَّمون» سخن گفتن فرشتگان با آنهاست. [۴۲]
پی نوشت:
[۱]. الهدایة، ص ۳۳.
[۲]. ر. ک: بصائر الدرجات، صص ۱۰۳۱۰۶، باب فی الأئمّة أنّهم خزّان الله فی السّماء و الأرض علی علمه، صص ۱۰۹۱۱۲، باب فی الأئمة (ع) أنّه صار إلیهم جمیع العلوم التی خرجت إلی الملائکة و الأنبیاء و أمر العالمین.
[۳]. الکافی، ج ۱، صص ۱۹۲ و ۱۹۳، باب أَنّ الأئمّة (ع) ولاة أمر اللّه و خزنة علمه؛ صص ۲۵۵ و ۲۵۶، باب أنّ الأئمّة (ع) یعلمون جمیع العلوم التی خرجت إلی الملائکة و الرسل (ع).
[۴]. ر. ک: بحارالانوار، ج ۲۶، صص ۱۰۵ ۱۰۸، باب أنّهم (ع)، خزّان الله علی علمه و حملة عرشه.
[۵]. بصائر الدرجات، ص ۱۰۳، ح ۱؛ الکافی، ج ۱، ص ۱۹۲، ح ۲.
[۶]. الکافی، ج ۱، ص ۱۹۲، ح ۳.
[۷]. محمدبن علیبن حسین (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، تحقیق: سیدحسن موسوی خرسان، تهران، دارالکتب الإسلامیة، ۱۴۱۰ ه. ق، ج ۲، ص ۳۷۱.
[۸]. بصائر الدرجات، ص ۱۰۹، ح ۱و۳؛ ص ۱۱۰، ح ۵ و ۶؛ ص ۱۱۱، ح ۱۱ و ۱۲.
[۹]. همان، ص ۱۰۹، ح ۲؛ ص ۱۱۰، ح ۴، ۷ و ۸؛ ص ۱۱۱، ح ۱۰ و ۱۳.
[۱۰]. الکافی، ج ۱، کتاب الحجة، باب جهات علوم الائمة (ع)، ص ۲۶۴، ح ۱؛ بصائر الدرجات، باب فیه تفسیر الائمة لوجود علومهم الثلاثة و تأویل ذلک، ص ۳۱۹، ح ۳.
[۱۱]. محمدمحسن فیض کاشانی، کتاب الوافی، چاپ اول: اصفهان، مکتبة الامام امیرالمؤمنین (ع)، ۱۴۰۶ ه. ق، ج ۳، ص ۶۰۶.
[۱۲]. همان، ح ۳؛ بصائر الدرجات، ص ۳۱۸، ح ۲.
[۱۳]. ر. ک: همان، باب فی الأئمة (ع) أنّهم ورثوا علم ادم و جمیع العلماء، صص ۱۱۴ ۱۱۷ و باب فی العلماء أنّهم یرثون العلم بعضهم من بعض، صص ۱۱۷ ۱۱۸؛ الکافی، ج ۱، باب أنَّ الأئمة (ع) ورثة العلم، یرث بعضهم بعضاً العلم، صص ۲۲۱ ۲۲۳ و باب «أَنّ ألائمة ورثوا علم النبی و جمیع الأنبیاء و الأوصیاء من قبلهم، صص ۲۲۳ ۲۲۶.
[۱۴]. الکافی، ج ۱، ص ۲۳۹، ح ۱.
[۱۵]. همان، ص ۲۲۲، ح ۶.
[۱۶]. همان، ح ۲.
[۱۷]. همان، ص ۲۲۵، ح ۴.
[۱۸]. کتاب الوافی، ج ۳، ص ۵۵۴.
[۱۹]. الکافی، ج ۱، باب جهات علوم الأئمة، ص ۲۶۴، ح ۲؛ بصائر الدرجات، ص ۳۲۷، ح ۵.
[۲۰]. بصائر الدرجات، صص ۳۱۳ ۳۱۵.
[۲۱]. همان، صص ۳۱۴ و ۳۱۵، ح ۵.
[۲۲]. ر. ک: همان، ص ۳۱۴، ح ۳.
[۲۳]. ر. ک: الکافی، ج ۱، صص ۲۳۸ ۲۴۲؛ بصائر الدرجات، صص ۱۶۲ ۱۷۳ و صص ۱۹۱ و ۱۹۲.
[۲۴]. الکافی، ج ۱، ص ۲۳۹، ح ۱.
[۲۵]. همان، ص ۲۴۱، ح ۵.
[۲۶]. ر. ک: همان، ص ۲۴۰، ح ۲.
[۲۷]. همان، ص ۲۴۳، ح ۱.
[۲۸]. همان.
[۲۹]. ر. ک: همان، صص ۲۷۰ و۲۷۱، ح ۱ ۵ و ص ۵۳۴، ح ۱۸.
[۳۰]. بصائر الدرجات، صص ۳۱۹ ۳۲۴.
[۳۱]. الکافی، ج ۱، ص ۲۷۱، ح ۳؛ بصائر الدرجات، ص ۳۱۹، ح ۱.
[۳۲]. «مُفهَّم» به کسی اطلاق میشود که مفهوم را از آسمان و ملکوت دریافت میکند.
[۳۳]. «مُحدَّث» به کسی گفته میشود که فرشتگان با او سخن میگویند.
[۳۴]. علل الشرایع، ج ۱، باب ۱۴۶، ص ۱۸۲، ح ۱.
[۳۵]. الکافی، ج ۱، ص ۲۷۱، ح ۴؛ بصائر الدرجات، ص ۳۲۳، ح ۹.
[۳۶]. نهج البلاغه، ترجمه: محمد مهدی فولادوند، خطبه ۲۳۴، ص ۳۱۶.
[۳۷]. بصائر الد رجات، ص ۱۳۲، ح ۶.
[۳۸]. همان، ص ۱۳۱، ح ۵؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۵۴، ح ۳.
[۳۹]. صحیح البخاری، ج ۴، ص ۲۰۰.
[۴۰]. احمدبن محمد القسطلانی، إرشاد الساری لشرح صحیح البخاری، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ج ۶، ص ۱۰۳.
[۴۱]. صحیح البخاری، ج ۴، ص ۲۰۰.