|
به گزارش آوای نشاط، همیشه انسانهایی که ویژگی یا توانایی خارق العادهای دارند مورد توجه قرار میگیرند. این بار موضوع گزارشی که تابناک منتشر کرده کودکان و نوجوانان شگفتانگیز با تواناییهای عجیب و غریب است که در زیر میخوانید:
هیچ کسی نمی داند مورد اوریلیان هایمن، یک نعمت است یا عذاب. این جوان در حال حاضر نزدیک ۲۹ سال دارد. از دوران اولیه نوجوانی اش به فردی تبدیل شد که نمی تواند هر آنچه از ده سالگی به بعد بر او گذشته را به هیچ وجه فراموش کند، او همه جزئیات کوچک را به یاد دارد، مثلاً او ترانه ای را که رادیو پنج سال پیش پخش کرده را به یاد می آورد و یا اینکه در روز شانزدهم از پانزده سالگی اش چه غذایی خورده است و از او فیلم مستندی به نام «پسری که نمی تواند فراموش کند!» ساخته شده است.
وقتی تنها سه سال داشت، به چهار زبان مختلف مسلط بود. او در هشت سالگی توانست معادله پیچیده ریاضی را برای میلیون ها نفر که تلویزیون تماشا می کنند در برنامه زنده حل کند. در نوجوانی و در ۱۵ سالگی دکترای فیزیک خود را دریافت کرد. این کودک اهل کره جنوبی، کیم آونگ یونگ نام دارد که بالاترین ضریب هوشی جهان (٢١٠ آی کیو) را دارد.
در آخرین روزهای سال ۲۰۱۴، یک کودک لهستانی به نام آداس پس از زنده ماندن در شب یخبندان بیرون از خانه، همه پزشکان و دانشمندان را حیرت زده کرد، او دمای بدنش به ۱۲ درجه سانتیگراد کاهش یافته بود، نقطه انجماد که می تواند منجر به مرگ اجتناب ناپذیر شود. هرچند او چند روز در حالت اغما بود، اما بالأخره از اغما بیرون آمد و از آن زمان تاکنون کارشناسان تحقیقات زیادی را در مورد ماهیت بدن وی آغاز کرده اند.
در دوسالگی، پزشکان به والدین کودک آمریکایی، «جاکوب بارنیت» گفتند که او نمی تواند هیچ یک از امور روزانه و عادی زندگی اش را انجام دهد، زیرا مبتلا به اوتیسم است و به تنهایی نمی تواند بند کفشش را ببندد و یا غذا بخورد. «جاکوب» وقتی ۱۳ ساله شد به یک فیزیکدان معروف تبدیل شد، و میزان هوش او ۱۷۰ برآورد شد، یعنی ۳۰ درجه بیشتر از دانشمند نابغه آلبرت انیشتین. این کودک نابغه مبتلا به اوتیسم همه مراحل تحصیل را در یک سال به پایان رساند و در ده سالگی وارد دانشگاه شد و فیزیک خواند.
شاید بتوان گفت آنچه «لوکاس مورای» از آن برخوردار است، هیچ انسان دیگر روی زمین دارای آن نیست. این نوجوان انگلیسی که اینک هفده سال دارد، نابینا به دنیا آمد، اما خداوند از همان روزهای نخست زندگی اش به او نیروهای خارق العاده ای بخشید و زمانی که به پنج سالگی رسید، آموخت که چگونه از گوش هایش برای دیدن و موقعیّت یابی پیرامون خود استفاده کند، او با زبانش به سقف دهانش ضربه های کوچک می زد تا به پژواک اشیای پیرامونش گوش بسپارد. این روش عجیب که دانشمندان آن را «موقعیّت یابی با پژواک» می نامند، یک فن است که حیوانات مختلفی از آن استفاده می کنند؛ از جمله دلفینها، مارها و خفاش ها. درباره «لوکاس مورای» او این ترفند را فقط در سه روز آموخت و آن را توسعه داد.
پژواک یابی در جانوران، که با نامهای زیست سونار و بایوسونار نیز شناخته میشود، روشی مبتنی بر به کارگیری سونار توسط جانوران برای اهدافی چون موقعیتیابی، جهتیابی، و پیدا کردن طعمه است. جانورانی که پژواکیابی میکنند صدایی را به محیط دور خود گسیل میکنند و با گوش سپردن و تجزیه و تحلیل پژواک آن، موقعیت اشیا در محیط اطراف را متوجه میشوند.
شاید فکر کنیم که داستان های «تارزان» و «موگلی» که حیوانات و گرگ ها آنها را در جنگل بزرگ کردند، خیالی اند اما این داستانها از زندگی آدم های واقعی اقتباس شده اند. شاید یکی از معروف ترین آنها، پسری هندی باشد که در سال ۱۹۷۶ میلادی در یکی از جنگل های هند پیدا شد و یک گروه از گرگ ها او را نگهداری کرده و پرورش داده بودند، پسر هندی تمام صفت و وحشیگری گرگ ها و حتی زوزه کشیدن آنها را نیز گرفته بود. پس از پیدا کردن او، پسرک گرگی، زیر نظر و نگهداری «مادر ترزا» ی معروف به مدت 10 سال قرار گرفت و زندگی انسان ها را آموخت و با وجود این نمی توانست حرف بزند و هر شب زوزه می کشید.
انتهای پیام/