|
به گزارش آوای نشاط، تغییر در مسیری که در پیش گرفتی هیچ وقت آسان نیست اما وقتی زمان میگذرد و به عقب نگاه میکنی،میبینی که خیلی هم سخت نبود؛ چون ثمره این تغییر راهی میشود که فرد را به موفقیت میرساند مانند روشنگ دختر ورزشکاری که خواست مسیرش را تغییر دهد که با این تغییر به هدفش که کسب مدال در مسابقات بینالمللی بود رسید و هم مدال ارزشمندی به عنوان آرامش که خواندن این روایت نشان میدهد که خواستن توانستن است؛
*از بیحجابی و همنشینی با رفقای ناباب تا باحجاب شدن
به سراغ دختری رفتیم که تغییرات زیادی در مسیر زندگیاش بهوجود آمده که روز به روز از انجام منکرات دوری و به معروف روی میآورد، که شما را به خواندن مصاحبه با این دختر ۱۷ ساله، دعوت میکنیم؛
روشنک ملکزاده تنها دختر یک خانواده معمولی از نظر اعتقادی که نه افراط و نه تفریط دارند رشد کرده، وی که امروز یک دختر باحجاب است و موفقیتهایش را مدیون حجاب میداند، روزهای بدحجابی و همنشینی با دوستان ناباب را تجربه کرد که بدون هیچ کمکی به یکباره مسیر زندگیاش تغییر کرد.
*شبگردی در پارک / لباسهای کوتاه / ادبیات نادرست
وی در این باره میگوید؛ من در یک خانواده چهار نفره زندگی میکنم، که مادرم هم چادری نیست، یک برادر کوچکتر از خودم دارم، در دوران راهنمایی در مدرسه، عضو یک گروه پنج نفره از دوستانم شدم، کم کم با هم صمیمی شدیم، این چهار نفر رفتارهای عجیب و غریبی داشتند، طرز لباس پوشیدن و نحوه صحبت کردنشان جالب نبود، طولی نکشید تا من هم با ادبیات نادرست و لباسهای کوتاه و تنگ آشنا شده و انجامش برایم عادت شد.
سرگرمیمان شده بود شبگردی و پاتوقمان پارک بود، خندیدن با صدای بلند، ساعتها آماده شدن جلوی آینه برای رفتن به بیرون از خانه، انجام حرکات جلف که مناسب یک دختر نیست! اینها کارهایی بود که در جمع ما انجام میشد من دیگر نه راه پس داشتم و نه راه پیش، همرنگ جماعت شده بودم ولی ته دلم از انجام این اعمال رضایت نداشتم.
*دعوت و دوستی با پسرها و خط قرمز من در رفاقت
ملکزاده بیان میکند؛ یک سال و خوردهای از دوران دوستی ما در این اکیپ پنج نفره میگذشت، تا اینکه روزی به خانه یکی از این بچهها که اتفاقا صمیمیترینشان بود، رفتیم، ناگهان متوجه دعوت پسر به این جمع شدم، باورم نمیشد دوست پسر آن هم در این سن...
البته این را بگویم که والدین من به من گوشی شخصی نداده بودند تا درگیر فضاهای مجازی شوم، ولی دوستانم گوشی و ارتباط با پسرها در اولویت کاریشان بود، من چون فعال در رشته ورزشی کاراته هستم شاید هم باشگاهی پسر میبینم سلام و احوالپرسی میکنم ولی اینکه دست و پایم را گم کنم و بخواهم جلب توجه کنم، خیر! اصلا به این موضوع فکر هم نمیکنم.
این نوجوان، ادامه میدهد؛ تا اینکه روزی یکی از دوستانم به من گفت اگر بخواهی دوست پسر برایت جور کنیم، باورم نمیشد که دوستم بخواهد مرا وارد بازی سوءاستفاده پسران کند آخر در رده سنی مناسب این کار قرار ندارم از نظر مادرم باید در دوران جوانی انتخاب کنم آن هم خانواده را در جریان بگذارم، همان شب به مادرم جریان رفقای ناباب را گفتم او هم پیشنهاد داد تا مدرسهام را عوض کند.
*نه خواب بود نه معجزه، فقط به خودم آمدم
وارد مدرسه جدید شدم، دوستان دیگری از دوران آمادگی تا پنجم ابتدایی داشتم که وقتی وارد کلاس شدم از رفتارهای من طرز صحبت و لباس پوشیدنم تعجب کرده و هر روز با من بحث میکردند، به من میگفتند رفتاراهای نادرست زیادی دارم، تا اینکه یک شب با خودم فکر کردم که این رفتارها از کجا آمده و باید تغییر کنم.
روشنک ، ادامه میدهد؛ رفته رفته با تغییر رفتار یک روز به مادرم گفتم من میخواهم چادر بگذارم، یکی دو هفتهای درگیر اثبات این موضوع بودم که من واقعا میخواهم این کار را انجام بدهم تا اینکه پدرم اعلام رضایت کرد و مادرم هم گفت حالا که انتخابت چادر است ما به آن احترام میگذاریم، اسفند ماه ۹۷ بود که به بازار رفتیم چادر و روسری خریدیم.
*من که ورزشکار بوده و تیپ اسپرت میزدم چادری شدم
چادری شدن یک دختر ورزشکار که تیپ اسپرت دارد برای اطرافیان و نزدیکان جای تعجب داشت، دوستانم باورشان نمیشد، دو ماه اول با شنیدن متلکها به سختی بهسر شد حتی گاهی گریه میکردم، کم کم عادی شد تا اینکه روزی از جلو حسینیه عاشقان که رد میشدم تابلوی حوزه الزهرا (س) را دیدم به مادرم گفتم من میخواهم وارد حوزه شوم، وارد مسجد شدم و پس از اصرار زیاد توانستم از نیروهای انسانی این پایگاه شوم.
وی ابراز میکند؛ با ورودم در حوزه فعالیتهای مذهبی را آغاز کردم، تا اینکه اعزام راهیان نور داشتند، نامنویسی کردم، تا آن زمان چادر فقط در ظاهرم بود، در دل خودم را یک چادری نمیدانستم، تصورم از شلمچه یک کویر بود، ولی زمانی که وارد منطقه شدم، متحول شدم تمام راه را اشک ریختم...
*شرکت اردوی راهیان نور مرا به یک چادری واقعی تبدیل کرد!
دلیل رفتنم به شلمچه فقط این بود که از شهدا بخواهم کمک کنند در مسابقات تیم ملی کاراته رتبه کسب کنم، چون در همه مسابقات میباختم، از کودکی در دلم عاشق رهبر و شهدا بودم، وقتی به شلمچه رسیدم باورم نمیشد هنچین جای باشکوهی باشد، در جمع ما من بار اولم بود که به قدمگاه شهدا رفته بودم همه از من میخواستند برایشان دعا کنم.
ملکزاده یادآور میشود؛ به هویزه که رسیدیم خانومی از من خواست تا مصاحبه کنم قبول نکردم ولی به اصرار دوستانم رضایت دادم، لنز دوربین به سمتم گرفته شد و از من خواست از حال و هوایم بگویم، ناباورانه اشک از چشمانم جاری شد، گفتم آمدم از شهدا حاجت بگیرم دلم خالی شد بهترین لحظه عمرم بود همانجا حس کردم دیگر یک چادری متعهد هستم..
*علاوه بر ظاهرم باطنم را نیز چادری کردم
شروع کردم به نماز خواندن، با کمی تحقیق در فضای مجازی رفتار یک دختر چادری را آنالیز کردم، چادری واقعی کسی است که آرایش نکند، موهایش بیرون نباشد، لاک نزند، البته قبل از چادری شدنم مستند از "لاک جیغ تا خدا"، را که تماشا میکردم برایم جالب بود که همه بعد از اروی راهیان نور، علاقمند به حجاب میشوند.
این دختر نوجوان اضافه میکند؛ من هم سعی کردم رعایت کنم، همه جا حتی دریا چادر میگذاشتم، حس میکردم پوشش فقط چادر است و اگر نباشد چیزی نیست، بهتدریج دیگران برایم بیشتر ارزش قائل شدند گویی همه از زیباییهای چادر مطلع هستند، چادر معجزه میکند شخصیت را تغییر میدهد.
*دعایم مستجاب شد! کسب مدال طلا در مسابقات کاراته گرجستان
از راهیان نور که برگشتم در دی ماه ۹۸، در مسابقات بینالمللی کاراته گرجستان مقام طلا کسب کردم باورم نمیشد شهدا صدای مرا شنیده باشند برکت وارد زندگیم شد و شهدا کمکم کردند، شب قبل از شهادت سردار قاسم سلیمانی خواب دیدم از آسمان سنگ میبارد فردای آن روز در پیج اینستاگرامم عکس سردار را استوری کردم و روز بعد که خبر شهادت سردار را شنیدم زار زار گریه کردم گویی به من الهام شده بود که آخرین عکس از سردار استوری کردم.
وی که امسال در پایه یازدهم قرار دارد در رشته معارف اسلامی تحصیل میکند هدفش ادامه تحصیل در دانشگاه افسری است، روشنک الان یک دختر چادری واقعی است که حس خوبی دارد و از شخصیت جدید خود احساس رضایت بیشتری دارد.
به گزارش آوای نشاط، با حجاب شدن روشنک به حس قلبی و درونی در وجودش برمیگردد که میتواند ریشه در نحوه تربیت در خانواده، میل به اعمال خوب، و درک بالا نسبت به اعمال معروف و یا دلایل دیگر داشته باشد، که تنها با تلاش خودش میسر شد، این موضوع برد است نه باخت!
انتهای پیام/