|
به گزارش آوای نشاط، حجت الاسلام علی شیرازی: نهضت آزادی در تاریخ ۱۸ تیر ۱۳۹۹، طی نامهای به محمدجواد ظریف؛ وزیر امور خارجهی دولت تدبیر و امید، ضمن حمایت از وی، نوشت: «مواضع اخیر که در شورای امنیت سازمان ملل متحد ابراز داشتید و تأسی به راه و ذکر و نام دکتر مصدق در هنگام دفاع از حقوق اساسی و حاکمیت ملی ایران مستتر در قطعنامهی ۲۲۳۱، عملی شجاعانه و قابل تقدیر در راستای اقناع افکار عمومی جهان و آشنا ساختن نسل جوان با افتخارات ملت ایران به شمار میرود».
نهضت آزادی در ادامهی نامه مینویسد: «دکتر محمد مصدق، مخالف سرسخت استعمار و استیلای خارجی بود، سیاستمداری عدالتخواه و استقلالطلب و خواهان توسعهی ملی و به رسمیت شناخته شدن حقوق ملت ایران در سراسر جهان بود اما راه مصدق الگویی همه جانبه است که استقلال ایران و رهایی پایدار از سلطه بیگانه را در گرو تحقق کرامت بشر و ارزشهای دموکراتیک میبیند و عمیقاً باور دارد که حاکمیت ملی و استقلال و عدالت راستین، در ادامهی حاکمیت ملت و پذیرش آزادیهای اساسی به دست می آید».
نهضت آزادی در ادامه میآورد: «مصدق سیاستمداری اخلاقگرا، مسلمان، آگاه، مسئولیتپذیر و شجاع بود که در راه مبارزه توامان با استبداد داخلی و استیلای خارجی، شدائد فراوانی را متحمل شد و نه تنها مهر خود را بر تاریخ ایران زد که فراتر از مرزهای کشورمان و در حافظهی تاریخی جهان، با نامی زنده و به مثابه الگویی از مشی سیاستورزی اخلاقی و متکی به حقوق اساسی ملتها ماندگار شد و در مقام الهامبخش مبارزات آزادیبخش و استقلالخواه تمامی ملتهای محروم و ستم دیدهی جهان اعتبار یافت».
در همان نامه میخوانیم: «اندیشهی راهبردی مصدق در حوزه سیاست خارجی و تحقق حاکمیت ملی، سرلوحه آرمان نه شرقی، نه غربی در انقلاب اسلامی۱۳۵۷ قرار گرفت و بعدها نیز همین امر در قانون اساسی و تدوین دکترین سیاست خارجی ایران تبلور یافت».
در پاسخ به این نوشتههای تحریف شده، اول به سراغ گفتههای مرحوم سیدمحمد علی شوشتری؛ نمایندهی دورهی شانزدهم مجلس شورای ملی میرویم، که خطاب به مصدق میگوید: «آقای دکتر مصدق! من به خاطر دارم که تقریباً سی سال قبل (حدود سالهای 1300-1298 شمسی) دانشمند محترم آقای خلیلی، مقالهای در روزنامهی اقدام نوشته بود و در آن مقاله، انحراف شما را از توحید به استناد کتاب پایان نامهی تحصیلیتان ثابت ساخته بود. شما در آن تاریخ به هر یک از علما متوسل شدید، فایده نبخشید و بالاخره متوسل به آقای سید اسدالله خرقانی شدید و آن مرحوم خواست ماست مالی کند، ولی نتیجه ای نبخشید». (1)
سرتیپ آزموده نیز در جلسهی یازدهم دادگاه بدوی، در تاریخ 28 آبان 1332 به رسالهی دکترای مصدق اشاره میکند و به وی میگوید: «شما در کیفیت تحریر رساله گفتهاید: من قصد اقامت در سوئیس داشتم و برای جلب استادان خویش که متعصب در آئین مسیح بودند، به انتشار این رساله مبادرت ورزیده ام!!»
دکتر مصدق در پاسخ میگوید: «به دین مسیح در آمدم!» (2)
آیتالله هاشمی رفسنجانی در خطبههای نماز جمعه، در سال 1361 میگوید: «اشتباه بزرگی که دکتر مصدق کرد این بود که این پشتوانهی عظیم را از دست خود و نهضت داد. اختلاف (آیتالله کاشانی) نیز بر سر مسایل اسلامی بود. به یاد دارم در مشهد بودم ... آیتالله کاشانی به مشهد آمده بود و سخنرانی داشت. من نزدیک صندلی ایشان نشسته بودم. او با حالت بسیار متأثری میگفت: من به اینها میگویم این مردم مسلمان مبارزه کردهاند، آنها را راضی کنید و مقداری به اسلام بها بدهید، اما اینها حاضر نیستند. من میگویم حداقل امتیازی که به مسلمانان میدهید، این که مشروبات الکلی را منع کنید. دکتر (مصدق) می گوید که مشروبات الکلی یکی از منابع درآمد ماست!!» (3)
آیت الله طالقانی نیز میگوید: «من وقتی به دکتر مصدق مراجعه کردم و گفتم چرا با فدائیان اسلام و نواب صفوی ... اختلاف دارید؟ دکتر مصدق در جواب میگوید: آن ها احکام اسلام را میخواهند و من نمیتوانم احکام اسلام را اجرا کنم». (4)
حجتالاسلام و المسلمین محمدتقی فلسفی هم میگوید: «بهاییها در شهرستانها مسألهساز شده بودند و قدرت نمایی میکردند. به امر حضرت آیتالله العظمی آقای بروجردی وقت ملاقات گرفتم و نزد مصدق رفتم و پیام آقای بروجردی را به ایشان رساندم و گفتم: شما رئیس دولت اسلامی ایران هستید و الان بهاییها در شهرستانها فعال هستند و مشکلاتی را برای مردم مسلمان ایجاد کردهاند ... ایشان (آقای بروجردی) لازم دانستند که شما در این باره اقدامی بفرمایید. دکتر مصدق بعد از تمام شدن صحبت من به گونهای تمسخرآمیزی، قاه قاه و با صدای بلند خندید و گفت: آقای فلسفی! از نظر من مسلمان و بهایی فرق ندارند!!» (5)
مرحوم سید محمد علی شوشتری؛ نمایندهی مجلس شانزدهم به دکتر مصدق میگوید: «آقای محترم فاضلی که با شما دو سال قبل در دربار تحصن بسته بود، صریحاً اظهار کرد که شما در مدت تحصن حتی یک مرتبه نماز نخواندید!!» (6)
شهید حاج مهدی عراقی نیز میگوید: «(دکتر مصدق) از اول عمرش تا آخر عمرش، دو رکعت نماز هم نخوانده ... یقین دارم، واقعاً یقین دارم». (7)
این همان مصدقی است که به وزیر امور خارجهی جمهور اسلامی ایران، در تاریخ 10 تیر 1399 در جلسهی ویژهی شواری امنیت سازمان ملل متحد در سخنرانی خود میگوید: «مایلم سخنرانی خود را با همان عباراتی آغاز کنم که نخست وزیر مصدق، 59 سال پیش در این شورا به کار برد!!»
وی در همان سخنرانی میگوید: «در پایان بگذارید دوباره از سخنان نخست وزیر مصدق در شورای امنیت در سال 1951 استفاده کنم!!»
بزرگترین اشتباه محمدجواد ظریف، استفاده از سخنان یک فرد غیرمسلمان منحرف، در آغاز و پایان سخنرانی در شورای امنیت است. استناد به سخنان مصدق، نهضت آزادی را به وجد آورد و در نامهای به ظریف نوشت: «مواضع اخیر که در شورای امنیت سازمان ملل متحد ابراز داشتید و تأسی به راه و ذکر نام دکتر مصدق ... عملی شجاعانه و قابل تقدیر ... به شمار می رود.»
آیا آقای ظریف میداند که مصدق، غیر از انحراف از اسلام، حامی مظفرالدین شاه و احمدشاه و رضاشاه و محمدرضا پهلوی بود؟!
مصدق در مجلس چهاردهم میگوید: «در سلسه ی سلاطین قاجار، هفت نفر سلطنت نموده که از آنها فقط دو نفر پادشاه نامی شدهاند. اول مظفرالدین شاه که در سلطنت او آزادی نصیب ملت شد و بعد احمدشاه است که تن به اسارت نداد و از سلطنت گذشت». (8)
مظفرالدین شاه کسی بود که امتیاز نفت جنوب ایران را با شرایطی سهل به یک سرمایهدار انگلیسی به نام «ویلیام نکس دارسی» واگذار کرد تا ممر عایدی تازهای برای تأمین دربار و سفرهای شاه به اروپا شود. وی همچنین با یاری عینالدوله درآمد گمرکات را افزایش داد تا هزینههای سفرهای شاه به خارج از کشور تأمین گردد.
در دوران حکومت مظفرالدین شاه، اقتصاد ایران به ورشکستگی کامل رسید و بسیاری از منابع طبیعی، راهها و معادن کشور به بیگانگان واگذار شد. ولخرجیهای شاه، خزانهی کشور را خالی کرد و گرانی، تورم، کمبود ارزاق و تصرف املاک مردم توسط نزدیکان شاه، جامعه را به ستوه آورد. (9)
مصدق از این پادشه ظالم قاجار تجلیل میکند و پس از حمایت از مظفرالدین شاه، میگوید: «احمدشاه تن به اسارت نداد و از سلطنت گذشت!!»
این بیان واقعیت ندارد. دخالت انگلیسیها و تلاش اردشیر جی؛ مسئول تشکیلات جاسوسی انگلستان در ایران، با همکاری سید ضیاءالدین طباطبایی، احمدشاه را مجبور به رفتن کرد. (10)
مصدق در مجلس ششم نیز میگوید: «یکی از علاقهمندیهای بنده به عصر پهلوی بر این بوده است که ایشان در مسائل سیاست خارجی و بینالمللی، همیشه خیلی ملاحظه داشتهاند. همه میدانند که ایشان همه وقت ملاحظات داشتهاند که حقوق ایران یک ذره به خارجی داده نشود!!» (11)
این بیانات دروغ در حالی ایراد شده که همه واقفند در دورهی حکومت رضاشاه، دورهی سلطه کامل امپریالیسم انگلیس بر ایران بود و شاه و مجموعهی تصمیمگیرندهی در کشور، از آغاز تا سرانجام براساس خواست دولت انگلیس و در جهت منافع و سیاستهای این کشور عمل میکردند. (12)
در دوران پهلوی دوم نیز، آغاز کار با سلطهی انگلیس بود و بعد محمدرضا پهلوی، نوکر آمریکا شد و منافع سران کاخ سفید بر منافع ملت ایران ارجحیت یافت!!
محمدرضا پهلوی در نوامبر 1977 در پاسخ به سئوال «آرنودو برش گراو» خبرنگار مجله نیوزویک، اعتراف میکند و میگوید: «انتخاب علی امینی به نخست وزیری، به دستور آمریکا بوده است!!» (13)
وی در دوران نخست وزیری علی امینی، به آمریکاییها میگوید: «آنچه شما از امینی خواستید که انجام دهد، من خودم انجام میدهم؛ شما امینی را از نخست وزیری بردارید!!» (14) این اوج نوکری و ذلالت محمدرضا پهلوی است!
با این حال مصدق در جلسهی سوم محاکمهاش دربارهی محمدرضا پهلوی میگوید: «من مرهون این مرد هستم. تو خیال میکنی من حق کسی را فراموش میکنم؟ این مرد مرا از زندان پدرش خلاص کرد. من اگر کسی سیگاری به من دهد، ممکن نیست قدرش را ندانم!!» (15)
وی همچنین در مجلس پنجم میگوید: «نسبت به آقای رضاخان پهلوی بنده نسبت به شخص ایشان عقیدهمند هستم و ارادت دارم». (16) اوج ذلالت مصدق در حمایت از پست فطرتان مستبد و طاغوتهای ضد خدا و ضد مردم ایران است!
آیا آقای ظریف میداند که مصدق با صراحت تمام میگوید: «اعتراف میکنم که سیاست انگلیس نه فقط در انتصاب من به ایالت فارس، بلکه در انتصاب من به ایالت آذربایجان نیز اثری به سزا داشت». (17)
آیا آقای ظریف میداند که علیرغم عملکرد ظالمانهی متفقین در اشغال ایران و تسلط بر جان و مال ملت ایران و سالها تحقیر، توهین و حضور تجاوزکارانهی آنان، مصدق معتقد است: «مأمورین متفقین ما حقیقتاً بعضیهایشان به قدری خوب هستند که هر قدر بخواهیم اظهار تشکر کنیم، کم است... نظریات متفقین ما جز خوبی و احسان چیزی نیست». (18)
آیا آقای ظریف میداند که مصدق در مجلس چهاردهم و در جلسهی 16 اسفند 1322 دربارهی کشف حجاب میگوید: «اگر به تدریج که دختران از مدارس خارج میشدند، حجاب رفع میشد، چه میشد؟ رفع حجاب از زنان پیر و بیتدبیر چه نفعی برای ما داشت؟!» (19)
وی همچنین میگوید: «قبل از اینکه بانوان محترم کشف حجاب کنند، من در اروپا با خانوادهی خودم کشف حجاب کردم». (20)
کیست که نداند در مغرب زمین، زیبایی زن، جاذبهی جنسی زن، آواز زن، هنر و ابتکار زن، روح و بدن و بالاخره شخصیت زن، وسیلهی حقیر و ناچیزی در خدمت سرمایهداری اروپا و آمریکاست.
نیکسون، رئیس جمهور وقت آمریکا در سال 1972 میلادی میگوید: «درآمد ما از راه تجارت به وسیلهی زن، بیش از یک میلیون دلار در این سال بوده است». (21)
این بیان در حالی است که «جان آدامز» دومین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، میگوید: «با مطالعهی تاریخ دولتها، زندگی و رفتار آدمها به این نتیجه رسیدهام که رفتار زنان قابل اطمینانترین شاخص برای تعیین میزان پایبندی یک ملت به اخلاقیات و پاکدامنی است. یهودیان، یونانیها، سوئیسیها و آلمانیها زمانی هویت ملی و استقلال دولتهایشان را از دست دادند که پاکدامنی خانوادگی و حجب و حیای زنانشان از بین رفت». (22)
آیا آقای ظریف میداند که مصدق، مدرس مدرسهی علوم سیاسی میرزا نصرالله خان مشیرالدوله فراماسونر بود که نخبگان ایرانی را بر طبق فرهنگ استعمار و فرهنگ غرب پرورش میداد؟!
احمدخان ملک ساسانی، از شاگردان آن مدرسه، به نقل از محمدعلی فروغی میگوید: «مدرسهی علوم سیاسی، خدمت خود را به اجنبی به بهترین وجهی انجام داد». (23)
آیا آقای ظریف میداند که امام خمینی (ره) در تاریخ 29 تیر 1359 فرمودند: «ما چقدر سیلی از این ملیت خوردیم. من نمیخواهم بگویم که در زمان ملیت، در زمان آن کسی که اینهمه از آن تعریف میکنند، چه سیلی به ما زد آن آدم! من نمیخواهم بگویم که طلبههای مدرسهی فیضیه را به مسلسل بستند در آن زمان. همانطور که در زمان پهلوی بستند که من و آقای حائری بالای سر این جوانهایی که از مدرسه فیضیه به تیر بسته شده بودند، رفتیم و اطبا جرأت نمیکردند بنویسند این زخمی شده است. بروند کنار اینها! بروند گم بشوند اینها!» (24)
آیا آقای ظریف میداند که امام خمینی (ره) در تاریخ 25 خرداد 1360 فرمودند: « یک گروهی که از اولش باطل بودند ـ من از آن ریشه هایش می دانم ـ یک گروهی که با اسلام و روحانیت اسلام سر سخت مخالف بودند. از اولش هم مخالف بودند. اولش هم وقتی که مرحوم آیتالله کاشانی دید که اینها خلاف دارند میکنند و صحبت کرد، اینها کاری کردند که یک سگی را نزدیک مجلس عینک به آن زدند و اسمش را "آیتالله" گذاشتند! این در زمان آن بود که اینها فخر میکنند به وجود او. او هم مُسلِم نبود. من در آن روز در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زدهاند و به اسم "آیت الله" توی خیابانها میگردانند. من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست؛ این سیلی خواهد خورد و طولی نکشید که سیلی را خورد. و اگر مانده بود سیلی بر اسلام می زد». (25 و 26)
آیا آقای ظریف میداند که امام خمینی (ره) در تاریخ 3 خرداد 1358 فرمودند: «مقصد ما نفت نیست، تا اگر یک نفر نفت را ملی کرده، اسلام را کنار بگذاریم، برای او سینه بزنیم». (27)
تجلیل محمدجواد ظریف از مصدق غیرمسلمان، برای گروه نهضت آزادی چنان خوش آمده که مینویسد: «مواضع [محمدجواد ظریف]... تأسی به راه و ذکر نام دکتر مصدق... عملی شجاعانه و قابل تقدیر در راستای اقناع افکار عمومی جهان و آشنا ساختن نسل جوان با افتخارات ملت ایران به شمار میرود».
این خدمت به نهضت آزادی و مصدق به حدی است که آنان حاضر شدند بنویسند: «عملکرد کارشناسانه، مسئولانه و توأم با ابتکار عمل جنابعالی و همکارانتان که در پرتو ظرفیت همراهسازی ارکان تصمیمساز نظام در خدمت تحقق برنامه سیاست خارجی مبتنی بر صلح، توسعه و استقلال ایران قرار گرفت... همواره مورد تأیید و قدردانی نهضت آزادی ایران قرار گرفته است».
البته، تأیید نهضت آزادی از فردی، موجب بیآبرویی است. زیرا امام بزرگوارمان در تاریخ 30 بهمن 1366 در نامهای به وزیر وقت کشور نوشتند: «پروندهی این نهضت و همینطور عملکرد آن در دولتِ موقتِ اولِ انقلاب شهادت میدهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکا است، و در این باره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است... به حسب این پروندههای قطور و نیز ملاقاتهای مکرر اعضای نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمریکا و به حسب آنچه من مشاهده کردم از انحرافات آنها، که اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند ملتهای مظلوم بهویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا میزدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران میخورد که قرنها سر بلند نمیکرد... و ضرر آنها، به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویلهای جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهکهای دیگر، حتی منافقین این فرزندان عزیز مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر است». (28)
آن امام همام در همان نامه میآورند: «نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بیاطلاع از مقاصد شوم آنان هستند میگردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود، و نباید رسمیت داشته باشند». (29)
خوب است آقای ظریف بداند که آقای سید علی اکبر محتشمیپور، از روحانیون اصلاحطلب کشور در 30 بهمن 1366 در نامهای به عنوان وزیر کشور، مینویسد: «نهضت آزادی پس از استعفا و برکناری دولت موقت پیوسته در جهت اعلام مخالفت با دولت جمهوری اسلامی، مجلس شورای اسلامی و حتی قوه قضاییه و مغشوش کردن اذهان بوده است. مسئولین نهضت با سمپاشیهای خود نسبت به سیاستهای دولت، دفاع مقدس و جنگ، مسئله برائت از مشرکین و فاجعه خونین مکه مکرمه، جهاد مالی و تصمیمات شورایعالی پشتیبانی جنگ و بالاخره فرمایشات اخیر حضرت امام روحی فداه راجع به حکومت و ولایت مطلقه، در جهت مبارزه و تضعیف نظام جمهوری اسلامی گام برداشتهاند». (30)
خوب است آقای ظریف بداند که سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در 23 فروردین 1393 در مراسم سالگر شهید شاطری گفت: «ملیگرایی اگر به معنای حب وطن باشد بد نیست، اما این ملیگرایی دروغین بود و برای تضعیف اسلامگرایی بود، نه ملیگرایی به این معنا که وطن را بسازد. اگر بود، ما در جنگ میدیدیم. جنگ یک تهاجم خارجی بود. ایران که قلب ملیگرایی است مورد تهاجم قرار گرفت. پس کجا بودند این ملیگراها؟ ما ندیدیم نهضت آزادی را، ما ندیدیم جبههی ملی و آزادی را».
خوب است آقای ظریف بداند، آقای محتشمیپور، در تاریخ 4 آذر 1368 به هیأت تحریریه ماهنامه پاسدار اسلام مینویسد: «افکار و عملکرد نهضت آزادی نشان داده است که آنها طرفدار هرج و مرج و وابستگی هستند. لذا از آنجا که اینجانب از سوابق و اسناد مربوط به ارتباطات نهضت و رهبران آن و وابستگی بینش سیاسی آنان با آمریکای جهانخوار، این دشمن اسلام و بشریت و ملت ایران، مطلع میباشم و در همین رابطه در بهمن ماه سال 1366 شخصاً از رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی قدس سره راجع به صلاحیت فعالیت گروهک به اصطلاح نهضت آزادی استفسار کردم تا تکلیف مقامات جمهوری اسلامی... روشن گردد... بحمدالله حضرت امام رضوانالله علیه در اینباره پاسخ روشنی فرمودند که... آن پاسخ برای ملت انقلابی، مجلس شورای اسلامی، دولت و قوهی قضاییه روشنگر و راهگشاست».
خوب است آقای ظریف بداند که امام خامنهای در مهر ماه ۱۳۷۹ در اجتماع مردم قم فرمودند: «انقلاب اسلامی از بزرگترین کارهایی که کرد، دست آمریکا را کوتاه کرد. انقلاب اسلامی جزو افتخاراتش این بود که نفوذ آمریکا، دست امریکا و ریشههای امریکا و بند و بستهای امریکایی را در این کشور از بین برد. البته عدهای که در اولِ کار بر مسند حکومت در این کشور نشسته بودند و دل در گرو امریکا و امریکایی داشتند، میخواستند نگذارند. من در شورای عالی دفاعِ سال ۵۸ از نزدیک خودم شاهد بودم. داشتند مصوبهای میگذراندند که بر اساس آن مصوبه، هیأتهای مستشاریِ نظامیِ آمریکایی – همانهایی که آن همه جنایت و خیانت کرده بودند - با نام دیگری در ارتش جمهوری اسلامی باقی بمانند! بنده مانع شدم».
خوب است آقای ظریف بداند که امام خامنهای در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۷۹ در خطبههای نماز جمعه فرمودند: «اوایل انقلاب یک عده از همینها توانستند امور را قبضه کنند و در دست بگیرند. اگر امام به داد این انقلاب نمیرسید، همین آقایان، انقلاب و کشور را به دامن آمریکا برمیگرداندند! اینها هم دم از اصلاح میزنند؛ گاهی دم از اسلام هم میزنند؛ اما در کنار کسانی قرار میگیرند که صریحاً علیه اسلام شعار میدهند و با آنها اظهار همبستگی میکنند! گاهی دم از اسلام میزنند، اما در کنار کسانی قرار میگیرند که شعار ضدّیت با حکومت اسلامی، شعار سکولاریزم و حکومت منهای دین و حکومت غیر دینی و حکومت ضد دینی و لائیسم را میدهند! پیداست که اینها نفوذیند. اینها جزو آن دستهای نیستند که ارزشها را قبول دارند و معتقد به تحولند؛ نه. اینها نفوذی اند؛ اینها بیگانه و غریبهاند».
مهندس بازرگان؛ رئیس دولت موقت اول انقلاب، دبیر نهضت آزادی بود. تفکر او، تفکر مصدق بود. مصدق رئیس جبههی ملی بود. بازرگان مینویسد: «از درون جبههی ملی، نهضت آزادی به وجود آمد». (31)
قبل از تشکیل و اعلام رسمی نهضت آزادی، بازرگان در نامهای به مصدق مینویسد: «با توجه به تحولات اخیر جهانی، عدهای از افراد مؤمن مبارز که در طول هشت سال اختناق از ادامهی راه پیشوای محبوب و تعقیب خواستههای مردم آرام ننشتسه بودند، در صدد برآمدند... جمعیتی به نام نهضت آزادی ایران تشکیل دهند. یقین داریم از پشتیبانی و راهنماییهای پیشوای بزرگ خود پیوسته برخوردار پیروی میکنیم». (32)
خوب است آقای ظریف با خود فکر کند که چرا نهضت آزادی از او حمایت میکند؟ گروهکی که به یقین دوست ندارد سر به تن هیچ وزیری از وزرای جمهوری اسلامی ایران باشد. گروهکی که مصدقی است. پیشوایش مصدق است و امام مصدق را مسلمان نمیداند.
پانوشتها:
زندگی نامهی مصدقالسلطنه، ص 25.
مصدق در محکمهی نظامی، ص 324.
روزنامه جمهوری اسلامی، 26 اسفند 1377.
پیام انقلاب، 3 بهمن 1360.
خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی، صص 3 و 132.
مذاکرات مجلس شورای ملی، دورهی شانزدهم، جلسهی 153.
ناگفتهها، خاطرات شهید حاج مهدی عراقی، صص 4 و 143.
مذاکرات مجلس شورای ملی، دورهی چهاردهم، جلسهی سوم، 16 اسفند 1322.
دانشنامهی اسلامی.
مصدق کیست؟، صص 8-7.
دکتر مصدق و نطقهای تاریخی او، ص 297.
سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
سقوط شاه، ص 52.
تاریخ شفاهی انقلاب، ص 399.
مصدق در محکمهی نظامی، ص 118.
مذاکرات مجلس شورای ملی، دورهی پنجم، جلسهی ۲۱۱، ۹ آبان ۱۳۰۲.
خاطرات و تألمات مصدق، ص ۳۴۲.
نیمهی پنهان، ج ۲۱، ص ۱۱۰.
نیمهی پنهان، ج ۲۲، صص ۱و۴۰۰.
مذاکرات مجلس شورای ملی، دورهی چهاردهم، جلسهی ۱۴۳، ۴ مهر ۱۳۲۴.
ستارهها چیدنی نیستند، ص ۴۰.
دختران به عفاف روی آورند، ص ۲۵۰.
فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج ۱، ص ۳۵۴.
صحیفهی نور، ج ۱۲، ص ۲۵۶.
صحیفهی امام، ج ۱۵، ص ۱۵.
روزنامه اطلاعات در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۳۶۰ نوشت که امام فرمودند: «مصدق به ما سیلی زد و میخواست به اسلام سیلی بزند».
صحیفهی نور، ج ۶، ص ۲۵۸.
همان، ج ۲۰، ص ۴۸۱.
همان، ص ۴۸۲.
همان، ص ۴۷۹.
مسائل و مشکلات اولین سال انقلاب، ص ۱۲۴.
خبرگزاری جمهوری اسلامی، ۹ مرداد ۱۳۹۸.
انتهای پیام/