|
آوای نشاط: همه مسافران قطار قم- مشهد بار سفر را بسته بودند تا شب میلاد حضرت زهرا (ع) در حرم آقا امام رضا (ع) باشند، اما قطار از ایستگاه فریمان که عبور میکند به یکباره روی ریلهای سرد آهنی که اطرافش را برف و یخ پوشانده بود، میچسبد!
سوالات بی جواب مسافران!
بعد از توقف قطار شماره ۱۸۴ در نزدیکی مشهد و در فاصله حدود ۴۰ کیلومتری این شهر، مسافران که خواب بودند، از شدت سرما بیدار میشوند و قطار متوقف شده را در محاصره برف و بوران میبینند.
محمدرضا سبحانی یکی از مسافران این قطار در گفتگو با شهرآرانیوز میگوید: من خواب بودم و وقتی بیدار شدم ساعت ۲:۳۰ بامداد بود. آن قدر هوا در داخل کوپه ما سرد شده بود که از خواب پریدم. بیرون از کوپه برخی دیگر از مسافران هم در راهرو حضور داشتند و دنبال مهمان دار میگشتند و درهای سالن قطار نیز بسته بود!
او ادامه میدهد: از پشت شیشه مشخص بود که چند نفر با چراغ موبایل یا چراغ قوههایشان در زیر قطار به دنبال چیزی میگردند. آن موقع فکر میکردم قطار با چیزی برخورد کرده است. ساعت حدود ۳ بامداد بود که بالاخره یکی از بیرون قطار وارد سالن شد. آن قدر هوا سرد بود که آن مامور قطار نمیتوانست راه رفتنش را کنترل کند وقتی از او سوال کردیم که چرا قطار ایستاده است به ما گفت که ترمزهای قطار یخ زده و قفل کرده است!
نه آبی بود و نه غذایی!
زن جوان دیگری که در قطار قم -مشهد حضور داشته است از وضعیتی که برایشان به وجود آمده است حسابی شوکه است. زمانی که از در ایستگاه مشهد از قطار پیاده میشود دست پیرزنی را گرفته است و او را آرام آرام به سمت خروجی ایستگاه هدایت میکند. آن قدر عصبانی است که در طول مسیر به همراه آن پیرزن، به هر مامور راه آهنی که میرسند دشنام میگوید و آنها را نفرین میکند! " توخبرنگار هستی برو بنویس که در نزدیکی شهر امام مهربانیها چه به روزگار زائرانش آوردند! من دانشجو هستم خیر سرم مادرم را برای روز مادر به مشهد آوردم، ولی از شدت سرما آن قدر پاهایش درد گرفته است که نمیتواند راه برود."
او ادامه میدهد: "چه طور میشود در نزدیکی مشهد بیش از ۱۲ ساعت مردم را در قطار محبوس کنند و نه آبی برای شستشو پیدا شود نه برای خوردن و حتی غذایی هم ندهند. همه مدیران دیشب را در جای گرم و نرم خوابیدند، اما مردم وسط بیابان در قطار یخ زده با سرما دست و پنجه نرم میکردند! برو و اینها را بنویس و ببین کسی ککش هم میگزد؟ "
هیچ کس نیامد حتی عذر خواهی کند!
مرد دیگری که خودش را ناصر معرفی میکند نیز میگوید: شب سردی را در قطار گذراندیم. انتظار داشتیم تا فردی بیاید و کمک رسانی جدی انجام دهد. بسیاری از کودکان از شدت سرما، بیمار شدند. تا به حال چنین سرمایی را تجربه نکرده بودیم.
او ادامه میدهد: انتظار داشتیم تا در زمان رسیدنمان یک نفر بیاید و عذرخواهی کند که هیچ کسی را ندیدیم. من به همراه خانواده ام هتل رزرو کرده بودیم که بتوانیم دو شب در مشهد بمانیم، حالا همه برنامه هایمان بهم ریخت و هیچ کس هم پاسخگو نیست. نمیدانیم باید به کجا شکایت کنیم و اصلا جوابمان را میدهند یا خیر؟ میخواستم برای فرزندان و همسر و مادرم، خاطرهای خوب در شب میلاد حضرت زهرا (س) از سفر به مشهد در ذهن ایجاد کنم، اما متاسفانه اتفاق بدی رخ داد.
هیچ تدبیری برای شرایط اضطراری نبود!
در میان صحبتهای ناصر، مرد و زن جوانی هم از راه میرسند. آنها هم دنبال ویلچر میگردند تا مادرنشان را از قطار تا محل ایستگاه تاکسی جابه جا کنند. آنها نیز از وضعیت پیش آمده حسابی شاکی هستند و میگویند: "روز چهارشنبه ساعت ۱۱:۳۰ سوار قطار شدیم و قرار بود ساعت یک بامداد به مشهد برسیم، اما از ساعت یک بامداد پنجشنبه در قطار گیر کردهایم. "
همسر زن جوان میگوید: "من نگران هستم که خدای نکرده برای مادر همسرم مشکلی به وجود نیامده باشد، چرا که تا صبح از سرما به خود میلرزید. آب هم در قطار یخ زده بود و امکان استفاده از سرویس بهداشتی میسر نبود. قطار از امکانات کمی برخوردار بوده و مسئولان راه آهن هیچ تدبیری برای شرایط اضطراری نداشتند. شکایتمان از راه آهن را به امام رضا (ع) میکنیم. "
مدیران برای مدیریت بحران مردود شدند
یکی دیگر از مسافران نیز به شهرآرانیوز میگوید: هیچ یک از مسافران اصلا حال و روز خودشان را نفهمیدند. متاسفانه اطلاع درستی هم از جایی که بودیم نداشتیم و آنطوری که به نظر میرسید انگار اصلا شرایط کمک رسانی و رفت و آمد با ماشینهای دیگر هم فراهم نبود. وسط بیابان بودیم هر از گاهی فقط یک قطار از ریل کناری رد میشد و قطار ما وسط برف و یخ ایستاده بود. لوکوموتیو قطار روشن بود، اما در آن سرما اصلا زورش نمیرسید تا واگنها را گرم کند. بچههای کوچکتر هم ترسیده بودند و گریه میکردند. در قطار هم خدماتی وجود نداشت تا ارایه دهند. نمیدانم چرا به قطارهایی که از مشهد به سمت تهران راه افتاده بودند و از ریل کناری ما عبور میکردند، حداقل پتو و وسایل گرمایشی نداده بودند تا به قطار ما برسانند. من خودم بچه مشهد هستم و حسابی شرمنده زائران آقا شدم چرا که خیلی ناراحت بودند و به آنها سخت گذشت. میتوانست اتفاقات بدتری هم رخ بدهد که خدا را شکر این چنین نشد. فعلا که خدا رحم کرد و زنده هستیم تا بعد ازآن ببینیم خدا چه میخواهد، ولی این طور برای مدیران و مواجه با بحران آن هم با ۴۰۰ مسافر فقط میتوان نمره مردودی در نظر گرفت، آن هم برای شهری مثل شهرامام رضا (ع).