|
آوای نشاط: در بند «د» تبصره ۲۰ لایحه بودجه سال ۱۴۰۲ آمده است: «سنوات خدمت مورد قبول برای بازنشستگی تمام مستخدمین مرد و زن دارای حداقل مدرک کارشناسی معتبر در مشاغل اختصاصی در تمام صندوقهای بازنشستگی اعم از لشگری و کشوری که در سال ۱۴۰۲ بازنشسته میشوند، در صورت اعلام نیاز دستگاه و رضایت مستخدم بدون رعایت شرط سنی به مدت دو سال افزایش مییابد.»
درحال حاضر حداکثر سن بازنشستگی تامین اجتماعی برای زنان، ۵۵ سال و برای مردان، ۶۰ سال میباشد. اما در صورت تصویب لایحه بودجه ۱۴۰۲، سن بازنشستگی زنان و مردان به ترتیب به ۵۷ سال و ۶۲ سال افزایش خواهد یافت.
با توجه به مشکلات مالی شدید صندوقهای بازنشستگی در سالهای اخیر، «افزایش سن بازنشستگی» به عنوان راهحلی برای کاهش بحران این صندوقها قابل پیشبینی بود و مشخص بود دولت در نهایت مجبور است تا چنین تصمیمی را بگیرد.
در همین رابطه نایب رییس کمیسیون صنایع مجلس، دلیل افزایش سن بازنشستگی را وضعیت نامناسب مالی صندوقهای بازنشستگی دانسته و گفته است: «قبلا ۲۷ نفر کار میکردند و سه نفر بازنشسته میشدند، اما الان رابطه معکوس شده و ۲۷ نفر بازنشسته میشوند و ۳ نفر کار میکنند.»
بر اساس گزارش آماری شاخصهای کلیدی جمعیتی سازمان تامین اجتماعی نیز نسبت پشتیبانی صندوق تامین اجتماعی از سال ۸۶ تا ۱۴۰۰ به صورت مداوم کاهشی بوده و از ۶.۸ به ۴.۲ رسیده است. کاهش این شاخص مهم بیمهای در سازمانهای بیمهگر نشانگر کاهش نسبت ورودی منابع به خروجی منابع از آنها بوده و برای جبران آن باید اصلاحات پارامتریک و سیستمی انجام شود.
اما مشخص نیست که چرا در ایران اجرای سیاستهای نادرست آنقدر ادامه مییابد که وضعیت بحرانی شود و حتی در وضعیت بحرانی هم انجام اصلاحاتی بنیادین تا جای ممکن به تعویق میافتد؟!
در سالهای اخیر همواره هشدار داده شده است که میزان داراییهای صندوقهای بازنشستگی (کشوری، لشکری و تامین اجتماعی) کفاف پرداخت مستمری بازنشستگان را تنها برای مدت محدودی دارند و با استمرار سیاستهای کنونی، تداوم ارائه خدمات توسط این صندوقها بدون اتکا به منابع عمومی امکانپذیر نیست.
عمده مشکلات مالی صندوقهای بازنشستگی در نتیجه مقررات و پرداختهای مستمری سخاوتمندانهای است که بدون لحاظ پایداری قانونی و اجرا شدهاند؛ برای مثال میتوان به کاهش سن بازنشستگی و یا محاسبه حقوق بازنشستگی مبتنی بر دو سال آخر اشتغال و نیز تعهداتی که بدون توجه به پایداری بودجه بر عهده دولت گذاشته شده، اشاره کرد.
همچنین کسری صندوقهای بازنشستگی و وابستگی این صندوقها به بودجه عمومی روند فزایندهای دارد و برای مثال تنها در سال ۱۳۹۸ حدود ۷۰ هزار میلیارد تومان به این صندوقها کمک شده است. در مقابل هم دولتی که با کسری بودجه مواجه است، نمیتواند برای همیشه با استقراض از بانک مرکزی و به قیمت گزاف افزایش رشد نرخ نقدینگی و تورم برای تحقق تعهدات خود به صندوقهای بازنشستگی کمک کند.
البته «افزایش سن بازنشستگی» به تنهایی نمیتواند بحران صندوقهای بازنشستگی را حل کند و اصلاحات دیگری مانند افزایش حداقل سابقه پرداخت حق بیمه برای بازنشستگی، تعیین سقف عددی مشخصی برای پاداش بازنشستگی، افزایش سابقه پرداخت حق بیمه برای بازنشستگی و .... نیز باید در دستور کار قرار بگیرد.
بنابراین با توجه به بحران عظیم مالی صندوقهای بازنشستگی در کشور، «افزایش سن بازنشستگی» نه تنها مانند بمبی بی صدا در بودجه ۱۴۰۲ نیست، بلکه میتوان از آن تحت عنوان «خنثی کنندهای» یاد کرد که شاید بتواند وقوع انفجاری عظیم در صندوقهای بازنشستگی را کمی به تاخیر بیندازد.