|
آوای نشاط: یکی از مهم ترین معیارها جهت سنجش درجه توسعه یافتگی یک کشور، میزان اهمیت و اعتباری است که زنان در آن کشور دارند. اکنون نگاه جهان، بیشتر به سوی زنان معطوف شده است؛ زیرا امروز، برای تحقق توسعه اجتماعی، تسریع فرایند توسعه اقتصادی و محقق شدن عدالت اجتماعی، چنانچه به زن به عنوان نیروی فعال و سازنده نگریسته شود، قطعاً تأثیر بسیاری در روند توسعه و افزایش کمّی و کیفی نیروی انسانی آن جامعه خواهد داشت. نقش زنان در توسعه، مستقیماً با هدف توسعه اجتماعی و اقتصادی بستگی داشته و از این رو در تحول همه جوامع انسانی، عاملی بنیادی محسوب می گردد.
با توجه به این که نیمی از کل جمعیت جهان را زنان تشکیل می دهند و دو سوم ساعات کار انجام شده توسط زنان صورت می پذیرد، تنها یک دهم درآمد جهان و فقط یک صدم مالکیت اموال و دارایی های جهان به زنان اختصاص یافته است. بنابراین وجود نابرابری برای زنان در تمامی جوامع کم و بیش وجود دارد که در برخی از سازمان های جهانی در چند سال اخیر به این مسئله بیشتر توجه شده و در برنامه ریزی های خرد وکلان اقتصادی و اجتماعی سازمان های مختلف جهانی قرار گرفته است.
در چند سال گذشته، مطالعات متعددی از سوی «Ilo و Uno»1 در مورد تجزیه و تحلیل موقعیت زنان در سطوح منطقه ای، ملی، میزان اشتغال آنان و عوامل بازدارنده فعالیت زنان، نگرش ها وتمایلات زنان و نقش زنان در توسعه انجام شده است که سعی در آماده سازی افکار عمومی ملت ها، سیاست گذاران و برنامه ریزان جهت حل مشکلات مربوط به دست یابی زنان به اشتغال بیشتر را داشته است.
ازآنجایی که در بررسی عوامل مؤثر بر توسعه اقتصادی اجتماعی کشورها، توجه به نیروی انسانی و تخصص مطرح است؛ لذا سخن از اشتغال زن و رابطه آن با توسعه نیز امری ضروری است.
امروزه شاغل بودن زنان، یکی از مسائلی است که در اجتماع مطرح است و زنان به علل گوناگون به کار روی می آورند و حتی مجبور گشته اند علاوه بر مسئولیت های خود در خانه و تربیت فرزندان، مسئولیت های اجتماعی را نیز پذیرا گردند. در اینجاست که ما با قشری به عنوان «زنان شاغل» روبه رو می شویم. افرادی که در دو جبهه مهم یعنی جامعه و خانواده مشغول خدمت و انجام وظیفه می باشند.
در گذشته، زن، غالبا نقش مادر و همسر را به عهده داشت و به انجام امور خانه می پرداخت. اگر هم در اموری مانند کشاورزی و دامداری و امثال آن شرکت داشت، دامنه چنین مشارکت هایی در حدی بسیار محدود و منحصر به تأمین نیازهای خانواده بود اما با تغییر شرایط اقتصادی و اجتماعی و پیچیده تر شدن تقسیم کار، امروزه زنان علاوه بر ایفای نقش های فوق، پذیرای مسئولیت های عمده تر نظیر اشتغال در بیرون از خانه می باشند.
منظور از اشتغال، حرفه یا کار است که فرد در عوض آن حقوق یا خدمتی دریافت می کند. اشتغال زنان با پیشرفت جوامع، تغییر و تحول پیدا کرده است. ورود ماشین و صنعت بر اشتغال زنان اثر گذاشته و آنان را از مشاغل سنتی به سوی بخش های صنعتی سوق داده است.
نیل به تعادل های اساسی جغرافیایی، افزایش مشارکت های آگاهانه سیاسی و اجتماعی در برنامه ریزی های توسعه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور، ریشه کن کردن بی سوادی و گسترش آموزش های فنی و حرفه ای با افزایش میزان اشتغال زنان و مشارکت های اقتصادی آنان، رابطه تنگاتنگ و در هم تنیده دارد و همین طور بهبود الگوی معیشتی خانواده، نحوه تنظیم روابط درون خانواده و تربیت فرزندان از جمله مواردی است که ارتباط نزدیک با میزان سواد و تحصیلات و مشارکت های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی زنان در بیرون از خانوار دارد.
زنان باید در تصمیم گیری، به ویژه در امور مربوط به توزیع کار، منابع، درآمد و هزینه، مشارکت بیشتری پیدا کنند. چنین مشارکتی را باید هم از طریق سازمان هایی که خودِ زنان تشکیل می دهند و هم از راه عضویت آنها در سازمان های دیگر تشویق کرد.
در تقسیم بندی مشاغل، به مشاغل بخش های سنتی و کمتر توسعه یافته و بخش های نوین، مشاهده می شود که هر گاه مشاغل مربوط به امور آموزشی و درمانی را از قلمرو مقایسه خارج کنیم، اکثریت قریب به اتفاق فرصت های شغلی زنان در مشاغل سنتی و غیر متشکل است. آنچه در تحولات اخیر اشتغال زنان، بیش از هر نکته دیگر چشمگیر و قابل توجه می باشد، استقبال زنان از افزایش سطح تحصیلی و دسترسی به مشاغل جدید حرفه ای و فنی می باشد. گرایش زنان و دختران به تحصیلات و تخصص های فنی و حرفه ای، فرصتی است که می توان با استفاده صحیح از آن نه تنها مشکلات فعلی اشتغال را حل کرد، بلکه در جهت ایجاد تعادل بیشتر اجتماعی و فرهنگی از نظر تساوی حقوق زن و مرد و بهبود روابط خانوادگی، گام های بزرگی برداشت.
اشتغال زنان در مشاغل فنی و حرفه ای و تولیدات صنعتی جدید رو به افزایش است. این امر نشان می دهد که زنان به تعدادی از مشاغل که تا زمان های گذشته در قلمرو مردان بوده، دسترسی پیدا کرده اند.
در گذشته در ایران نیز، کوشش مربیان بیشتر این بود که دختران را فقط برای زندگی سالم خانوادگی آماده کنند و به کارهای علمی و فکری آنان توجه لازم نمی شد، زیرا تصور می کردند که زن تنها برای خانه داری و تولید مثل و پرورش کودک خلق شده است و حضور اجتماعی او مفید نبوده یا مضر می باشد. در دوران قاجار، بریدگی زنان مرفه شهری از اجتماع به درجه ای بود که تنها هنگام حمام رفتن، شرکت در جلسات مذهبی یا میهمانی های زنانه می توانستند در کوچه و بازار ظاهر شوند. در میان زنان طبقات محروم و متوسط جامعه، برای تأمین هزینه زندگی و رفع ضروریات، کار در مزارع جالیز و شالی و یا کارگاه های بافندگی و صنایع کوچک دستی الزامی بوده است.
«کلارا رایس» در کتاب «زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنها» می گوید: «ضمن کارهای مربوط به داخل خانه، بافتن و پشم ریسی، پختن نان، تهیه لبنیات و غیره به عهده آنان بود. زنان وابسته به طبقات پایین بنا به نوع تولیدات منطقه زیستی خویش در کارگاههای خانوادگی مشغول کار بودند و از این طریق به اقتصاد بی جان خانواده کمک می کردند.» و همچنین اضافه می کند: «هیچ گونه قانونی برای کار وجود ندارد.
کارگران مزد بسیار ناچیزی می گیرند، لذا زنان بسیاری باید به کسب معاش خود بپردازند و آنچه را به اجبار به آنها می دهند، دریافت و تحمل کنند.» گشایش جامعه ایران به سوی آورده های تمدن جدید، دگرگونی های بسیار به بار آورده است که از مهم ترین آنها حضور اجتماعی محسوس و دستیابی به بازار اشتغال است.
ورود زنان به بازار کار و صنعت و اشتغال در ایران یک قرن بعد از حضور گسترده زنان غربی بود زیرا ورود فن آوری به ایران با این فاصله صورت گرفت. البته سیر صعودی اشتغال زنان در ایران به کُندی و آهسته پیش می رفت زیرا شرایط برای تولید انبوه که با ساخت یا ورود فن آوری ارتباط مستقیم دارد، تا مدت ها مهیا نبوده و بازار کار ظرفیت جذب نیروی کار زنان بیشتری را نداشت. تحولات کُند و آهسته اقتصادی، توأم با ریشه های تناور سنتی که همواره در ایران روند ضد اشتغال زنان را طی کرده است، زن را از بازار کار دور نگه داشته اند و در مراحلی که زن به طور جدی در بازار کار جلوه گر شده و جمعی از مدیران به افزایش حضور او تأکید ورزیده اند، ناگهان سدها و موانع سنتی و حقوقی به شکل ها و صورت های خاص بر سر راهش قرار گرفته و گاهی او را تا قهقرا پس رانده اند.
در کشور ما، گرایش زنان به اشتغال همگام با دسترسی بیشتر آنان به سازمان های آموزشی (مدارس و دانشگاهها) در طی مدت به نسبت کوتاه در اغلب شهرهای بزرگ شدت یافت. اما از آنجا که این امر با شتاب زدگی در میان برخی از گروهها مطرح گردید، در عین حال شرایط اجتماعی ـ فرهنگی جامعه در خیلی از موارد پویایی متناسب با آن را نداشت، اشتغال زنان از سویی با مسائل حاد مواجه گردید و اختلاف عقیده را در میان توده های مختلف مردم موجب شد.
مردان از زمانی که وارد بازار کار می شوند معمولاً تا هنگام بازنشستگی به صورت پیوسته در بازار کار باقی می مانند و تحولات زندگی، این حضور پیوسته را مختل نمی کند در صورتی که زنان دارای مشارکت ناپیوسته و قطعه قطعه هستند و تحت تأثیر تغییرات زندگی مثل وضع تأهل، تعداد فرزندان و غیره، الگوی مشارکت شان تغییر می کند.
بر اساس این گزارش، زهرا مادرشاهی دکتری عمومی دانشگاه شهید بهشتی-مدرس دانشگاه در رابطه با اشتغال زنان می گوید: در نگاه اول به اشتغال، با توجه به اینکه امروز جامعه ما در شرایطی است که نیاز به مشارکت اجتماعی زنان دارد؛ همانگونه که از اول انقلاب، زنان جامعه ما با حضور خود در صحنه های گوناگون، این نیاز را کاملا نشان داده اند.از اینرو، مسئله اشتغال، نه فقط مربوط به کار کردن به معنای دستمزد گرفتن است، بلکه از دیدگاه کلی تر، یک مشارکت اجتماعی است.
وی می افزاید: به نظر من، انقلاب، از دوره پیامبر (ص) که زنان، هم فعال اجتماعی بودند و هم فعال سیاسی، الهام گرفته است.مسلما این انقلاب، که شکل گرفته از مبانی دینی ما است، نگاه مثبتی به فعالیت زنان و حضور بیشتر آنان در اجتماع داشته است.همانطور که امام خمینی(ره) در سخنانشان بر این مسئله، بسیار تکیه داشتند که زنان، اگر جلوتر از مردان نبودند، دست کم هم دوش مردان بودند. این بیان نشان می دهد که ما باید در صحنه های اجتماعی حضور داشته باشیم و نمی توانیم از این قضیه دور بمانیم.نباید بگوییم که چون انقلاب شده است، پس زنان برگردند و در خانه ها بنشینند و اجتماع را مردان اداره کنند.به نظر من این مسئله با اعتقادات ما چندان تناسب ندارد.
این استاد دانشگاه معتقد است اگر گام اول حضور زنان برای مشارکت اجتماعی تقویت شود، بخشی از تب و تابی که در وجود زنان، برای فعالیت در اجتماع وجود دارد، کاهش می یابد.ما در مطالعاتمان به این نتیجه رسیدیم که بیشتر زنان، خواهان اشتغال، نه فقط برای درآمد داشتن و به اصطلاح، کسب موقعیت بالاتر اجتماعی، بلکه بیشتر، برای حضور پررنگ تر در عرصه جامعه است که میل به شاغل شدن دارند.اگر از راه افزایش فعالیت اجتماعی، زنان را به مشارکت دعوت کنیم.البته نه لزوما به شکل حضور در ساعات مشخصی در خارج از خانه و در محل کار می توانیم مقدار زیادی از تب و تاب و تلاش آنان برای یافتن شغل بکاهیم.
در تحقیقی که درباره افزایش آمار شرکت دختران در دانشگاه ها انجام دادیم، بیشتر افراد، در پاسخ به این پرسش که هدف شما از آمدن به دانشگاه و گرفتن مدرک چیست، اذعان داشتند که در درجه اول، هدفشان بالا بردن موقعیت اجتماعی بوده است و پس از آن، اهدافی مانند شاغل شدن و یا داشتن زندگی بهتر را بیان می کردند.
در واقع، زنان با جایگاه و موقعیت اجتماعی مناسبی را جست وجو می کنند، انتظاری که زنان، پس از انقلاب درباره موقعیت اجتماعی داشته اند، ولی به درستی برآورده نشده است.
مانند میزان درآمد شوهر (در صورت ازدواج)، تعداد فرزندان، سن بچه ها و سطح فکر افراد خانواده از عوامل مؤثر در اشتغال زنان است. در اشتغال زنان جوان (کمتر از 20 سال) بیش از هر چیز درآمد پدر و مادر آنها مؤثر بوده است و خانواده هایی که توانایی مالی کافی ندارند، غالبا ناچار می شوند که دختران خود را به جای تحصیل، به کار بگمارند. در مورد زنانی که دارای شوهر و فرزند هستند، مسئولیت نگهداری و تربیت بچه ها به زنان محول می شود و آنها دیگر فرصت کار کردن را نخواهند داشت. علاوه بر آن اگر زنی فرصت اشتغال داشته باشد ولی درآمد شوهرش کافی باشد، نگهداری بچه ها و شوهر خود را به کار کردن در خارج از خانه ترجیح می دهد.
در شرایط عادی اقتصادی و روند کند توسعه، زنان به عنوان نیروی کار ذخیره بالقوه تلقی می شوند و در شرایط بحران اقتصادی، این محدودیت برای زنان بیش از پیش مطرح خواهد بود زیرا تأمین شرایط کار مساوی (با مردان) برای زنان بسیار مشکل است. در بین این عوامل باید گرایش عمومی کارفرمایان را به ویژه در بخش خصوصی جهت به کارگیری نیروی کار مردان و ارجحیتی که برای آنان قائلند را اضافه کرد.
البته کارفرمایان کوچک که خارج از شمول قانون کار هستند، مشتاق به کارگیری زنان هستند زیرا آنان هم بیشتر و طولانی مدت تر کار می کنند و هم با مزد کمتری قانع می شوند.
والدین مخصوصا در جوامعی نظیر ایران بخصوص در شهرستان ها و روستاها دوست ندارند فرزندان دخترشان بیش از حد مجاز که سنت ها در هر منطقه و محله آن را تعیین می کنند، از خانه دور شوند، لذا هر چند آمار مدارس در روستاها و شهرستان های دورافتاده امیدوارکننده است، در صورتی که در دسترس دختران قرار نگیرد، نمی تواند زنان آینده را برای ورود به بازار کار و تحقق مشارکت با مفهوم تخصصی آن آماده سازد.
یکی از علل کاهش میزان اشتغال زنان، عمومیت یافتن سواد و بالا رفتن میزان تحصیلات آنان می باشد. 60 درصد زنان شاغل باسوادند که اکثریت در سطح دبیرستان تحصیل کرده اند. در حالی که 50% مردان شاغل، باسوادند.
یافته های پژوهشی حاکی از این است که نرخ اشتغال زنانی که شوهران شان تحصیلات دانشگاهی دارند نسبت به زنانی که شوهران شان فاقد تحصیلات دانشگاهی می باشند، سه برابر بیشتر است.
فاطمه بیدار، کارشناس علوم اجتماعی در بررسی اشتغال زنان می گوید: راه یابی جامعه ایران به آورده های تمدن جدید دگرگونی های بسیاری به ارمغان آورد که از مهمترین آنها بیرون رفتن زن از محیط خانه و دستیابی به بازار اشتغال است.
وی می افزاید: این پدیده جامعه و مخصوصاً خانواده ایرانی را از جهاتی بسیار تحت تاثیر قرار داد و چهره اشتغال صورتی تازه پیدا کرد و با رفتن زنان از خانه و اشتغال آنان اصول زندگی سنتی درهم شکسته شد.
این کارشناس علوم اجتماعی معتقد است اشتغال زنان در همه زمینه ها محاسن و معایبی را به دنبال داشت و انقلابی را در بسیاری از ارکان جامعه به وجود آورد که بیشترین تاثیر آن بر روی ساختار خانواده بوده است. در شهرستانها هنوز نسبت به شغل زن دید مناسبی وجود ندارد و تنها جایگاه زن را خانه می دانند و کارهای غیر از خانه داری را برای زنان ضد ارزش تلقی می کنند.
بنا بر توضیحات ارائه شده در مورد عوامل مؤثر در اشتغال زنان، همان طور که اشاره کردیم شرایط اجتماعی و فرهنگی یک جامعه ایجاب می کند گاهی زنان به اشتغال رو بیاورند و با توجه به وضعیت کنونی اقتصادی و اجتماعی جامعه ما، درصد موافقت مردان با اشتغال زنان افزایش یافته و این حاکی از نیاز به فعالیت اقتصادی زن جهت تأمین مخارج خانواده است؛ احتمال دیگری که می رود، تغییر دیدگاه مردان و مثبت اندیشی بیشتر در آنان در مورد اشتغال زنان می باشد.
انتهای پیام/