|
آوای نشاط: طی روزهای گذشته، لبنان یک بار دیگر شاهد وقایعی بود بی ثباتی و ناامنی در این کشور را نشان داد. درگیری با حزب الله و تیراندازی به وزیر دفاع لبنان، تنها نمونههایی از موج جدید بی ثباتی و ناامنی در کشور زیبایی است که روزگاری پایتخت آن را عروس خاورمیانه مینامیدند و شواهد نشان میدهد که صهیونیستها، باز هم پروژه ناامن کردن لبنان را به شکل جدی در دستور کار خود قرار داده اند.
شلیک به کامیون متعلق به نیروهای حزب الله در منطقه کحاله، سوءقصد علیه موریس سلیم وزیر دفاع لبنان در دولت موقت در محله جسر الباشا در منطقه حزمیه در شرق بیروت، یک بار دیگر لبنانیها را در مورد اکنون و آینده کشورشان نگران کرد. این در حالی است که هنوز هم گروههای سیاسی لبنان برای تعیین رئیس جمهور این کشور به توافق نرسیده اند، بحران اقتصادی بر تمام ابعاد زندگی مردم سایه انداخته و تلویزیون دولتی لبنان نیز پخش خود را متوقف کرده است. اگر چه بسیاری از ناظران و مفسرین سیاسی جهان عرب، اختلافات داخلی را به عنوان دلایل مهم بی ثباتی ذکر میکنند، اما واقعیت این است که لبنان همواره کانونی برای رقابت و مداخله خارجی بوده و در شرایط کنونی، کنشگری که بیش از دیگران برای برهم زدن امن و ثبات لبنان تلاش میکند، رژیم صهیونیستی است. بنابراین، بر اساس یک ارزیابی کلی، دلایل داخلی و بحران اقتصادی تنها بخشی از مشکلات لبنان است و برای درک ابعاد ناامنی در این کشور، باید عامل مهمی به نام نقش رژیم صهیونیستی نیز مور توجه قرار بگیرد. در این گزارش، میکوشیم تا در کنار پرداختن به برخی مشکلات داخلی لبنان، به این موضوع اشاره کنیم که میراث شوم صهیونیستها برای کاشتن تخم توطئه و تفرقه در لبنان، تا چه اندازه بر وضعیت این کشور تأثیر گذاشته است.
وقتی که نتانیاهو، آتش داخلی را دور میکند
پرداختن به نقش صهیونیستها در ناآرامیهای لبنان از آن جهت اهمیت دارد که رژیم صهیونیستی، بیش از هر زمان دیگری، نیازمند «تهویه» و تلاش برای صدور بحران به مناطق دیگر است تا بتواند به طور موقت، بر بخشی از مشکلات داخلی، فائق آید. این روزها رژیم صهیونیستی، دوران سختی را سپری میکند. بنیامین نتانیاهوی تندرو، با اعتراضات گسترده صهیونیستها روبرو است و از فساد مالی و عدم مقبولیت و توافق بیان احزاب سیاسی گرفته تا اختلاف نظر با دموکراتهای آمریکا، با چندین مشکل و بن بست بزرگ مواجه شده است.
بسیاری از تحلیلگران، ناامنی و شکنندگی امنیتی را به بن بست سیاسی موجود در لبنان ربط میدهند. پس از آن که تلاشهای داخلی و خارجی برای انتخاب رئیس جمهور به فرجام نرسید، تعداد زیادی از پست های اداری، امنیتی و قضائی دولتی خالی ماندند و دولت فعلی نیز، به عنوان دولت پیشبرد امور، وظایف و اختیارات محدودی دارد. در نتیجه فضایی فراهم شده تا مفسرین، تمام مشکلات را به خلأ قدرت ربط دهند. علی حماده، نویسنده و تحلیلگر سیاسی، بر این باور است که «عدم ثبات سیاسی به طور خودکار به تنشهای امنیتی منجر میشود و در نتیجه، شکاف فزاینده بین اجزای کشور پیچیدهای مانند لبنان، خطرات امنیتی را تشدید می کند». حماده، در مورد وقایع روی داده در کحاله، تنها روی سلاح حزب الله انگشت گذاشته و به اقدامات رژیم صهیونیستی برای ناامن کردن مرزهای لبنان، اشاره نمیکند. همچنین توفیق شومان، نویسنده و تحلیلگر سیاسی معتقد است که حادثه کحاله، زاییده یک لحظه و یک رویداد تصادفی است، اما از تنش عمومی سیاسی و فرقهای جدایی ناپذیر است. وی میگوید: «بیش از نیمی از لبنانیها، قدرت نظامی و سلاح برای حزب الله را مشروع میدانند و میخواهند به منظور ایجاد موازنه در برابر خطرات تروریستی اسرائیل؛ قدرت نظامی در دست حزب الله بماند».
سولیکا علاالدین از تحلیلگران جوان عرب بر این باور است که از درگیری در اردوگاه عین الحلوه شروع شد و با حادثه الکحاله، دوباره ناامنی بالا گرفت. او لزوم بازسازی نهادهای دولتی و تداوم تلاش برای انتخاب ریاست جمهوری را مهم میداند و معتقد است که در شرایط فعلی، انتخاب رئیس جمهور، دست کم میتواند تبدیل به یک قطب نما برای قدم برداشتن در مسیر ثبات شده و مانع از تشدید فضای امنیتی شود.
وزیر اسبق امور خارجه لبنان نیز معتقد است که رژیم صهیونیستی با ناامن کردن مرزهای لبنان، بر شرایط امنیتی و سیاسی این کشور تاثیر منفی گذاشته است. او همچنین معتقد است که خروج از بن بست مرگبار و تسریع فروپاشی کامل لبنان که به نفع منطقه هم نیست.
تاکتیکی به نام برجسته سازی بحران اقتصادی
اعلام توقف پخش تلویزیون دولتی لبنان، یکی دیگر از نشانههای تداوم بحران اقتصادی در این کشور است. بر اساس بیانیهای که دفتر زیاد المکاری، وزیر اطلاع رسانی دولت موقت لبنان منتشر کرده، پس از اعلام اعتصاب کارمندان به دلیل تأخیر در پرداخت حقوق، تلویزیون دولتی پخش خود را متوقف کرد. آن هم در شرایطی که به اذعان کارشناسان، شبکه لبنان از سال ۱۹۵۹ میلادی، عملاً رنسانسی در دنیای رسانه، ارتباطات و هنر عربی به وجود آورده و آرشیو بی نظیری شامل دهها هزار ساعت برنامه و تصاویر تاریخی دارد. این شبکه در دوران رفیق حریری و در سال ۲۰۰۱ میلادی نیز به خاطر نداشتن پول با تعطیلی موقت روبرو شد و پانصد کارمند خود را به خانه فرستاد. بنابراین چنین واقعهای نمیتواند یکی از استنادات لازم برای تبیین تمام دلایل بحران در لبنان باشد.
بگذارید به واقعه دیگری بپردازیم که آن هم جنبه مالی دارد و بخش دیگری از برجسته سازی موضوعات اقتصادی برای توجیه بحران سیاسی و امنیتی لبنان را به میان میکشد. ریاض سلامه، سرانجام پس از ۳۰ سال، از ریاست بانک مرکزی لبنان کناره گرفت. احتمالاً او رکورددار طولانیترین دوران ریاست بر بانک مرکزی در جهان است! او میراث شومی از فساد مالی برجای نهاده و هفت کشور از جمله خود لبنان درحال بازرسی از داراییهای او هستند. او متهم به پولشویی بیش از ۳۰۰ میلیون دلار است. اما ظاهراً این فقط نوک کوه یخ است. در آلمان و فرانسه اموال سلامه مصادره و حکم دستگیری او صادر شده است. همچنین مقامات سوئیس در حال بررسی این واقعیت هستند که او و خواهرش رجاء به طور غیرقانونی صدها میلیون دلار از بانک مرکزی را طی یک دهه ضبط کرده اند. در همین حال، تحقیقات در لوکزامبورگ، موناکو و بلژیک ادامه دارد. آمریکا، انگلیس و کانادا تحریمهایی را علیه ریاض سلامه، اعمال نموده و او را متهم کردند که برای دستیابی به ثروت برای خود و شرکایش دست به اعمال فساد زده است. این در حالی است که حتی از سرنوشت کمکهای بین المللی که برای نیازمندان لبنان در نظر گرفته شده بود، اطلاعی در دست نیست و بر اساس گزارش یونیسف سازمان ملل متحد، از هر ۱۰ خانواده لبنانی حدود ۹ خانواده اکنون قادر به خرید مایحتاج اولیه نیستند. در همین حال، کمبود برق، دارو، سوخت و غذا وجود دارد.
شبکه فاسد بانک مرکزی دو ظلم بزرگ انجام داده است. اول این که اعتبارات و ذخایر ارزی این کشور را صرفاً به افرادی سپرده که رانت مشترکی تاسیس کرده اند و دوم این که، هیچ تدبیری برای بازپرداخت بدهی خارجی نداشته و لبنان با از دست دادن ۹۸ درصد ارزش پول این کشور و سه رقمی شدن نرخ تورم، در وضعیت مالی وخیمی قرار گرفته است. در اوایل ماه جاری میلادی، بانک جهانی گزارشی منتشر کرد که در آن مقامات لبنانی را به اجرای یک طرح متهم کرد که باعث فقر بی سابقه شده است. در این گزارش آمده است که از منابع مالی عمومی برای تخصیص منابع دولتی برای طرفداری سیاسی استفاده شده و با ایجاد یک رکود عمدی، بخش بزرگی از پس انداز مردم در ۳۰ سال گذشته مورد سوء استفاده قرار گرفته است. فایننشال تایمز نیز از این موضوع خبر داده که در غیاب قوانین رسمی برای کنترل سرمایه، بانکها تصمیم میگیرند که چه کسی به پول آنها دسترسی داشته باشد، و اکثر مردم به برداشتهای کوچک ماهانه محدود میشوند. اما افراد مرتبط با جریانات سیاسی، میلیونها دلار به خارج از کشور فرستاده اند. چنین چیزی به این معنی است که بخش قابل توجهی از کشمکش قدرت و بن بست سیاسی برای معرفی رئیس جمهور، از یک طرف با هدایت خارجی است و از طرف دیگر، منافع گروههایی را در داخل لبنان تامین میکند.
اگر چه توجه به بحران اقتصادی در فهم مشکلات لبنان اهمیت دارد اما باید به این واقعیت نیز اذعان کنیم که هیچکدام از این مشکلات، تازه نیستند و لبنان به مدت چند دهه، دچار تورم و دیگر مشکلات اقتصادی شده است. بنابراین؛ سهم مداخله خارجی در مشکلات لبنان، حتی از سهم بحران و رکود اقتصادی نیز بیشتر است.
ابزارهای مداخله صهیونیستها در لبنان
حمله صهیونیستها به لبنان در سال ۱۹۸۲ نقش مهمی در دامن زدن به جنگ داخلی داشت. هدف از تهاجم این بود که سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) را از لبنان دور کند، اما درگیری را تشدید کرد و به ویرانی گسترده منجر شد. اشغال جنوب لبنان تنشها را تشدید کرد و جنگ داخلی را شکل داد. در طول جنگ داخلی، رژیم صهیونیستی در حمایت از شبهنظامیان مختلف لبنان، تشدید اختلافات فرقهای و تشدید خشونت نقش ایفا کرد. اسرائیل در میان برخی از گروههای مسیحی و مخالف ساف متحدانی پیدا کرد که منجر به شکاف بیشتر در جامعه لبنان و تشدید درگیری شد. یکی از غم انگیزترین وقایع در جنگ داخلی لبنان، کشتار صبرا و شتیلا در سال ۱۹۸۲ بود که شبه نظامیان لبنانی متحد اسرائیل اقدام به کشتار آوارگان فلسطینی کردند. واقعیت این است که آن میراث شوم، هنوز هم بر سر لبنان سایه دارد و دلیل آن نیز چیزی نیست جز تداوم نقش توطئه گری رژیم صهیونیستی. تنشها بین اسرائیل و لبنان در امتداد مرز جنوبی به بهانه حضور حزب الله، وضعیت مناطق مورد مناقشه مانند مزارع شبعا، مصادره منابع نفت و گاز دریایی در شرق دریای مدیترانه، اختلاف بر سر مرزهای دریایی و توافقنامههای اشتراک منابع از نمودهای عینی حملات مستقیم و غیرمستقیم صهیونیستها به امنیت و ثبات لبنان است.
رژیم صهیونیستی، کنشگر صلح ستیزی است که در تاریخ معاصر لبنان، همواره تداعی گر جنگ داخلی و تفرقه بوده است. رژیم به خوبی میداند که برای تهدید امنیت و ثبات در لبنان، لازم است که بنزین بر آتش فرقه گرایی ریخته شود و علاوه بر کادرهای برجسته جریانات سیاسی مختلف، از ابزار رسانهای نیز استفاده میکند. ادیبه حمدان، استاد جامعهشناسی در دانشگاه لبنان، معتقد است که تنشها مستلزم بازنگری در تاریخ جامعه لبنان و توجه به خطرات فرقه گرایی در این کشور است. او معتقد است که نه تنها به قدرت نمایی مسلحانه فرقهها بلکه باید به تقویت گفتمان فرقه گرایی و تحریک از کنشگران در رسانهها خاتمه داده شود.
یکی از مهمترین ابزارهای رژیم صهیونیستی برای اعمال فشار بر لبنان، سوءاستفاده از کارت تفرقه اندازی بین گروههای فلسطینی است. این رژیم توانسته با مصادره به مطلوب اوضاع و احوال اردوگاه عین الحلوه به عنوان بزرگترین محل تجمع آوارگان فلسطینی در لبنان، بازی پلیدی را پیش ببرد. این منطقه فلسطینی نشین در نزدیکی شهر ساحلی صیدا واقع شده و قدمت تأسیس عین الحلوه به سال ۱۹۴۸ باز میگردد. البته این فقط یکی از اردوگاههای موجود است. در کل، لبنان دارای ۱۲ اردوگاه فلسطینی نشین است که جمعیتی ۴۰۰ هزار نفری را در خود جای داده است. صهیونیستها، بخشی از ساکنان عین الحلوه را به جان هم انداختند و حوادث این اردوگاه، توطئه جدید رژیم صهیونیستی برای روشن کردن آتش جنگ مذهبی و جلوگیری از شکل گیری توافق سیاسی میان احزاب و جریانای سیاسی فعال در لبنان بود.
به نظر میرسد در شرایطی که رژیم صهیونیستی در تلاش است تا با میانجیگری جو بایدن، عربستان سعودی را به مسیر عادی سازی روابط بیاورد، اقدامات موذیانه این رژیم در لبنان و سوریه نیز ادامه خواهد داشت تا شاید به این بهانه، قدرت پوشالی خود را در سطح بالاتری نشان دهد و بتواند با بلوفهای منطقهای، امتیاز بیشتری کسب کند.
انتهای پیام/