کد خبر: ۹۹۸۰
تاریخ انتشار: ۰۷ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۷:۴۹

عاقبت شوم ازدواج دختر میلیاردر مغرور با راننده تریلی

زن 42 ساله درحالی که در افکار پریشانش غوطه ور بود، دفتر زندگیش را ورق زد.

به گزارش آوای نشاط، وبسایت نوداد نوشت: از آن جا که تک فرزند خانواده بودم، اخلاق خاصی داشتم و خود را خیلی بالاتر از بقیه می دانستم. پدرم وضعیت اقتصادی خوبی داشت و با آن که همه نوع امکانات رفاهی و تفریحی را برایم فراهم کرده بود ولی باز هم خلأ عمیقی در زندگی ام احساس می کردم.

تا زمانی که بزرگ شدم و خواستگاران زیادی به خانه ما پا گذاشتند اما من هرکدام را به بهانه های مختلف رد می کردم. سال ها به همین ترتیب گذشت. درحالی که همه دختران هم سن و سال من به خانه بخت رفته بودند، من همچنان به انتظار خواستگار خوب و ایده آلم نشسته بودم.

از این رو خودم را با رفتن به کلاس های آموزشی سرگرم می کردم. پدر و مادرم رفته رفته پا به سن گذاشته بودند و هرکدام از آن ها به مراقبت بیشتری نیاز داشتند و من هم که از ازدواج ناامید بودم در کنار آن ها به زندگی ادامه می دادم تا این که ناصر به خواستگاری ام آمد... او راننده تریلی بود و با داشتن سه فرزند از همسرش جدا شده بود و به تنهایی زندگی می کرد. ناصر خودش را شیفته و دل باخته من نشان می داد و من نیز خصوصیات اخلاقی و رفتاری اش را پسندیده بودم. ناصر آن چنان خودش را عاشق من نشان می داد که خودم هم باور کردم او همان مرد رویاهایم بوده و سرنوشت حالا او را به من رسانده است. از سوی دیگر نیز از تنهایی خسته شده بودم و به دلیل سرکوب کردن حس حقارت و پوچی که در وجودم ریشه دوانده بود با دنیایی از آرزو و خیال به عقد رسمی ناصر درآمدم.

همسرم کم کم با جلب اعتماد پدرم توانست، همه اختیارات و امور کاری او را به دست بگیرد چرا که پدر 70 ساله ام در امور ساخت و ساز برج فعالیت داشت و ناصر را به جای پسر نداشته اش پذیرفته بود. به همین دلیل بسیاری از اختیارات قانونی خودش مانند خرید و فروش و رهن مستغلات را به همسرم واگذار کرد. ناصر نیز که نقشه تصاحب اموال پدرم را در سر می پروراند، طی سه سال زندگی مشترک، اعتماد پدر میلیاردرم را به خودش جلب کرد. درحالی که از این ازدواج خوشحال بودم، روزی همسرم با ناراحتی گفت که خودروی ترانزیتی اش در جاده واژگون شده است و نیاز به پول دارد.

من هم از مادرم خواستم تا 30 میلیون تومان به همسرم پرداخت کند ولی ناصر گفت که برای تعمیر خودرو به 100 میلیون تومان نیاز دارد. من هم بدون اجازه پدرم سند منزلی در بالای شهر را در رهن بانک گذاشتم تا 70 میلیون دیگر برای همسرم وام بگیرم اما او به این مبالغ بسنده نکرد و علاوه بر گرفتن 60 میلیون تومان از یکی از مستغلات پدرم از حساب بانکی او نیز صدمیلیون تومان برداشت کرد و از آن روز به بعد از زندگی‌ام بیرون رفت و من دیگر هیچ وقت ناصر را ندیدم تا این که فهمیدم او حتی اقساط بانک را نیز نپرداخته است و حالا من مانده ام با آرزوهای بربادرفته و مردی که برای دست اندازی به ثروت پدرم زندگی مرا نابود کرد...

انتهای پیام/

لینک کوتاه خبر:
برچسب ها: حوادث ، ازدواج ، شوم
نظرات بینندگان